بگذارید
حواشیِ منتظر خواب را در بیداری تکرار کنم:
سکوت از ظلمات فراتر می رود
وشکل تازه ای از نسیان
بر رخان جهان مینشیند
گلگون
از محوِ بی انکارِ کلمه،
که من هلاکِ تاریکی
از پلکهای روشنم
مصلوبِ شعر
گاهِ رخنه در صدپارگیِ دل
گاهِ فرسایش نجواها.
بگذارید در بیداری معترف شوم به هیچ:
جهان گرداگرد ابرها
به پس خورشید
به روی خورشید
تاریکِ روشن یا روشنِ تاریک
گذرندهایست بیتاب
در اسرافِ زمان.
کدام حنجره حالا
می تواند آواز سر دهد
و گشایشی باشد برای حواشی در خواب زیسته؟
بگذارید در بیداری به خواب برگردم
که من هلاکِ زخم
در استخوان های خویشام.
#لیلا_سامی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
cherouu