پشتِ پلکِ تو
چه کسی مرگِ مرا نظاره می کند ؟
سرودِ برادرِ مرده
—-
پس غروبِ عمیق
از مچِ بی عقربه ی خواهر می گذرد
تا آبپاشِ عاریه
گل را گونه کند.
«چه وقت…
چه وقت روز بر گونه های تو می شکند ؟»
که تقلای پنجره
خانه را به حرف آورده ست.
چنین گفت برادرِ مرده اش بر تخت.
و ذراتِ نامنظمِ روح
به هیئتِ کلماتی مجرد بر می خیزند
و چون تلنگرِ نازکانه ی سرشاخه ای
شانه را متعجب می سازند:
«چه کسی چاشتِ روزانه ی لبانِ تو می شود، خواهرم؟
چه کسی نبض را در شقیقه و مچ مشددخواهد کرد
تا برخیزم؟»
آن گاه
آن گاه چنین می خواست بگوید
پلکِ صامتِ برادرش بر تخت.
عصر
یله بر مبل ها و میز ؛
خانه و روز
مسخّر.
و نور
و نه حتی باریکه ای نور
که رگ به رگِ روح را مرئی سازد.
«چه کسی
چه کسی پرسید؟»
پس شبِ ضخیم می گذرد
و پوستِ خانه را
چروک میاندازد.
#میلاد_کامیابیان
?صفحه ی تخصصی شعر #چرو?
وب سایت
Cherouu.ir
اینستاگرام
Cherouu11
کانال
@cherouu
http://s6.uplod.ir/i/00913/1dpv5bgs9dxp.jpg