به تصحیح خون
حالا
به خواناترین شکل
وسط میدان ایستادهام
با غمی که سالها بعد کاجها را دیوانه میکند
غمی که منتشر است در سایههامان به وقت هول
به وقت گشادشدن ابدی مردمکها
تو از بالا آمدن دریا در شب نمیترسی؟
نمیترسی از برخورد جسم سخت با خوابهای مشترک؟
میترسم و در روایت پنجرههای تاریک دست میبرم
بعد نوبت سرزمین دیگری است
که حکومت نظامی اعلام کند
و سهراب را پیچیده در ترمه
و سیاوش را پیچیده در دیبا
روی دست ببرند
از بند مسلولین هرچه برایت نامه بنویسم
دیوانهتر نخواهی شد
کوهی کاغذی میان ماست
که با پچپچه فرو نمیریزد
همیشه خرداد، زیرِزمین منتظر است
و عکسهای سهدرچهار گمشدگان
به اضافهی کشوهای مبهوت سردخانه
یعنی به پشت سر نگاه نکن
یعنی گذر سیاوش از میدان ولیعصر غیر ممکن است
نمیخواهم به نفسهای عمیق ایمان بیاورم
نشستن روبهروی تلویزیون و بخارشدن عادی نیست
این غم که در صدایم میترکد
وضعیت قرمز است
این غم
که از چشمِ چپِ اسفندیار میریزد
روی صحنِ علنی خیابان
و مانکنهای پشت ویترین را لیلا میکند
با قامت افراشتهی بی سر
اگر هنوز میتوانی بخندی و سنگ نشوی
به من زنگ بزن.
#آنا_رضایی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد