۳ شعر از #ابراهیم_ناصری
۱)
برای کیان
تنها به چهرهای خراشیده میشناسیَم
چون سوگواران
به قایقی
که کیاناش رَوَنده است
غضبناک به جادو مینگرم
بر دو کتف
که تیغ است بر گیسوت
میخ بر چشم میگردم
میان میدان، تا بدانم
بر کدام سوگ باید گریست
۲)
دفهای بکوب
نشستهام بر کبودِ خیمه
پایکشیده
و
ملال صید بر ارابهام نیست
بر پوست
جز عطر کوشک
تنها بافهای از گیسوت
گل داد
به سوسن وادیها
دفهای بکوب
به سرخِ کبود
که گندمزار
به اشارت خوشهبان
وعدهی مقدسی بود
نه چون شراب
به نیش شب
نه چون عقیق
به حلقهی غضب
دفهای بکوب
که از جان
سه تار مانده
بر بیست و یک شمشیر
۳)
من آن ستارهی سرخ را خواهم دید
جراحتِ لبخند
در بینِ دو مشت
بر این ایستگاه پوسیده
انتظارِ عریان
چون رود
اسیری جعلیست
که پنجهاش تکیهای از آفتاب را به دست دارد
پس با چشم خود خواهم دید
خشمِ گریختهی درگاه
و ماهِ دونیمشده
تنی سیمین
آویخته پشتِ
دو بازو، از یخ و برف
به زمستان، دلْ چه بگوید؟
به جانم میآمیزد
نوای آن شیپور
که از درگاه میآید
پشت دری بسته
نور میزاید
و شیشههای شب
رقص ستاره و تگرگ مینگارند
من اشک و لبخند را نقش میکنم
دریغا آن ستارهی سرخ
که بی یال سُم میکوبد
با نیلبکی تاجدارِ دشتم
چون چشم به ستاره میگشایم
و پسین به عطرِ کرفس
پیروزمند
آفتاب از لگامِ اسبم مینشیند
چند پاره بمان
چند پاره بخوان
دوباره بخوان مرا
راه گور گم کردهام به آغوشت
این نجوا به بستر میبرم
من، آن ستارهی سرخ را خواهم دید
#ابراهیم_ناصری
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد