نجات دهنده در شيشه الكل چنبره زده است”
(باباچاهي)
با من عربي برقص
خلخال در پا
پايكوبان
روي اين زمينِ نرم
انحناي يساريم را هنوز نديدهام
راستاي يمينيام را
نكير و منكر
مسيل و مضطر
پشت سر ساربان حال ما جا مانده
لوك هاي مست.
جان ما؛ديوانه برگرد
خواهم آنجا بود
از رودي كه صاف مي خورد به يك باتلاق
من اين راه را بلدم
بلدها را اما غلط آمده ام
مرا از اين مرداب نجات بده داد
چه كسي مي داند دست مرا بگير گرفته
شايد من او را غرق كرده ام
بالا آورده ام.
با من عربي برقص
آسمان ،
آفتاب و ديوانه
تباهي
يك قزل آلاي عاشق واين رودخانه
در آهي كه بازدم گرفته:
ليلي كله بند باز كرده “
” مجنون گلهها دراز كرده
سگدوزدنهاي ماضي
كاروان
دندان قروچههاي اعصاب و روان
در تيمارستان آقاي مجنون بايگاني مي شود.
قيس بن عامري
شما به جرم گرسنگي ناي رفتن نداريد در متن
به جرم تاريكي از سطرِ چند راه افتاده ايد
نطعي از خون گرفته و دوباره با
هزار ويك
هزار دو
هزار سه
هزار چار بوسه
احيا شده ايد.
ديوانه برگرد و از آفتاب رو بگردان
در حصار فرو شو
در جهل مركب
مضارع متداول:
((در افسردگي شما فكر نمي كنيد كه يك حجاب تيره روي خودتان كشيدهايد و از پشت اين حجاب داريد نگاه ميكنيد . فكر مي كنيد كه حجاب خوشبختي را از رويتان برداشته اند و داريد همه چيز را درست مي بينيد))
راوي
بگفته بود:
باز خودش از دستش در رفته
ناديده بگير اين حجاب ظلماني را
ظلم هايي را كه؛
عشق هايي را كه به آن تب مي كند شاعر؛دليل نا بلدي دارند
تن بده به مجموعه اي از نيستي/ندانستن
تا ته اين قصه را خواستن
راه به جايي نمي بردم
من فقط بلدم
لم يلد هارا
فكت بگيرم از كن فيكون ها
اِلا لواي تو
راي تو
“گفتند به اتفاق يكسر
كز كعبه گشاده گردد اين در”
عشق است مبارزه با تاريكي
ديوانه برگرد به جاي يكي
چقدر باید با من عربي برقصی:
أيتها الوردة والريحانة والياقوتة والسلطانة والشعبية والشرعية بين جميع ملکات
و کلمات تو
بیا
بلد ها را گم كن
تسلسل از تو
تنهاها
و راه هاي بعد از استغاثه را
من ميبرم
به جاهايي كه صاف ميخورند به يك كوه
يك پرتگاه
چند كلمه جا مانده از تو
سرخي تو از من.
نجات دهنده نقاب زده است
در انتزاع ها غوطه خورده است
ماسكه شده
و سر از حفرههايي درآورده
پر از تخمير
حول يك محور
يك راهبر
مضارع مضطر:
((يك حس ترس و واهمه دائمي است اما حتي نمي داني كه نگران چه چيزي هستي
آن موقع بود كه به اين فكر افتادم كه زنده بودن خيلي دردناك است و تنها دليل خودكشي نكردن آسيب نزدن به ديگران است))
_آقا!!!شما به جرم قتل خودتان مظنون شماره يك ما هستيد
تا تكميل شدن اين پرونده جنازه شما حق خروج از اين متن را ندارد
#حسین_معاصر
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🔴⚪️🔴
cherouu.ir سایت
🔴⚪️🔴
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل #مجله_ادبی
#شعر_دیگر #شعر_معاصر #شعر_پست_مدرن #شعر_سیاسی
#شعر_متعهد
#ژن_ژیان_ئازادی
#شعر_امروز #شعر_آزاد
#شعر_پیشرو #شعر_متفاوت
#poet
#poem
#poetry
#magazine
#poem_iran
#cherouu
#woman_life_freedom