تیرها
از چندین جهت اصابت می کنند
به چندین جهت
من که روی دستهایت افتاده ام از پا
رفته ام از دست
و زانو در قطع و وصل های مکرر
و زانو در تاریک و روشن های مکرر
و زانو در فراز و فرودهای مکرر
می شکند از خود
و بر می خیزاند شبی را
که از ماه افتاده بودم
بروید
و روی درختهای خردسالی
کودکی بنشانید ، که در جنگهای نابرابر
با دستی بر تیشه ایستاده است
آب بر این آتش ِ جان سوز !
که هر چه دورتر می شوم از تو
دورترم از او
و هر چه دیرتر می رسم به خود
دورترم از صبح
در هذیان ِ تب و تنهایی
درختی کاشته ام از شب
که مرگ ِ خواهرانم را به خوابها می بخشد
و در آغوشی نو ، گلایه ام را می شنود
هراس ِ من از سکونت ِ باد را دریافته ای ؟
هراس ِ باد از سکونت ِ درد را چطور؟؟
اینگونه در شنیدن ِ تو مضطربم در مرگ
در جنگ نابرابرِ تشویش و سکون بیدارم
نور از پله ها که می رسد
پرده ی سفید را می کشی
خانه ی دور را به یاد می آورم
نشسته ام مقابل پله ها
گوری کوچک بر سالی که می رود از دست
گوری کوچک بر استخوان نرده ها
وقتی که ردّ آفتاب می شکند
پیچیدن ِ روز در چند روزنامه ی کهنه ، ویرانی ست
روزی که درد می کشی از درد
و گوش ِ پرده ها ، به پوشاندن ِنور مبتلاست
چراغ را بیاویز بر این باطل
من رفته ام
با دست های گلو
درخت بیاورم
#زبیده_حسینی
#زن_زندگی_آزادی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟤🟠🟤
cherouu.ir سایت
🟤🟠🟤
https://instagram.com/cherouu11?igshid=srol5u1pd215 اینستاگرام