مرا نیز با این گروه بفرست عباس میرزا
که من
زبان تیر و کمان سنگی را بلدم
این را از دهان هایی که فحش می دهند بپرس
مادر… بوق
بوق
بوق
سوار شد
نپرسید کجا و ُ نگفت کجا
و این معنای رفتن نیست.
تَرَک
به اندازه ی یک چشم
تا شنیدن شود دیدن
بگو چه می بینی؟
ایستاده بر دوپا اسب
گرفته سر را میان دو دست
مردی که ترسیده
نه شیهه پیداست وُ نه فریاد
پیداست که چیزی می گویند آرام
پشت سر دیوار:
توپ ها عثمانی اند عثمانی
فرو می ریزد
نمی ریزد؟
زن
از تاکسی پیاده شد
اسم و رسم را موبه مو گفتن
مو به مو لابه لای انگشت ها زیر چادر
مو به مو به یاد آر لباس هایش را:
پیراهن چهارخانه داشت آقا
شلوار خاکستری
کفش را یادم نیست
سه روز است
سه روز است که برنگشته است آقا
کسی را در پونه روی کوه
کسی را در گذر سید اسماعیل
کسی را در بندرگاه
و کسی را هنوز دارند می کشند
و ندا داد که برخیزند
و برخاستند
به هیبت انسان وُ صدای پرنده
و بعد
کلیشه ی یک میز و دو صندلی
کلیشه ی تاب تاب عباسی چراغ در اتاق
کلیشه ی کوبیدن خودکار بر میز
فریاد بنویس بنویس
کلیشه ی نام و نشان اما
سکوت بود و سکوت
پرسیدند پرسیدند پرسیدند
اما کسی نگفت
تو چرا هنوز کبوتری؟
پس به زبان خودت بگو
بگوبگو بگوبگوبگوبگوبگوبگوبگوبگوبگوبگوبگوبگو
و نگفت
– رنگ سفید که می پرد از لابه لای میله ها کلیشه نیست؟
چراغ چراغِ جادو شد
سه آرزو
قبول اما
زبان ما را نمی فهمد غول
که زخم
لکنت است
وقتی قطره قطره می ریزد خون
واهمه
به شمایل دود بالا رفت
سلام ارباب سلام
غول این را گفت
اما کسی نیست چرا
سلام ارباب سلام
داد می زند و دستی اگر در کار
پنهان کرده است دشنه ای را
در زیر قبا
گردن گرفتند
که کسی را در گذر سید اسماعیل
کسی را در پونه روی کوه
در بندرگاه
و کسی را هنوز دارند…..نه
مرده بود
و ندا داد که برخیزند
و برخاستند
به هیبت پرنده و صدای انسان
– همین است که هر بار صدای گنجشک می شنوم می ترسم
با توپِ اول عثمانی
دسته ی گنجشک پرید از کرت
پرید سری که ازآن من است
دو پلک مانده هنوز تا بسته شدن
پلک می زنم
#ساجد_فضل_زاده
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🔴⚪️🔴
cherouu.ir سایت
🔴⚪️🔴
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل
#ژن_ژیان_ئازادی
#شعر_امروز
#poet
#poem
#cherouu
#woman_life_freedom