فرو ریخته از دو پای قائم به ذات
دو زاویه ی قائمه به رفتن های مکرر در خود
دو قائم مقام درد
در مقام ایستادن
مقیم به همه تنی که لباس بود
همه تنی که رگ بود برای جریان تو
در سیالیت اتاق در ماجرای ذبح تلفن
خون از سیگنال ها برسد به لب
برسد به شماره های اتفاقی
در مویرگ صدای زنی در پیغام گیر
-بعد از شنیدن بوق پیغام خود را بگذارید
ما در حال عشقبازی هستیم
طعم وانیل پخش می شود در گوش
معاشقه پخش می شود در گوش
تخت پخش می شود در گوش
گوش پخش می شود به همه مویرگها
موها
رگها
رگها
رگهای جریان تو در سیم پیچ تلفن
در سیم کشی اتاق منجر به استکان چرک
استکان تنها در محاصره ی ته سیگارها
ته مانده ی کنسرو خاویار
اصلا آدم باید خاویار داشته باشد زنگ بزند به تو
خاویار داشته باشد تجسم کند تو را آنطرف خط و خانه خراب نشود
فرو نریزد از دو پای ایستاده ی قائم به ذات
فرو نرود در زوایای قائمه ی رفتن های مکرر در خود
خدا به هیچ مورچه ای رحم نخواهد کرد وقت سیل
من با کدام پا از تو فرار کنم که به سایه ام نچسبیده باشی
من با کدام دست ها فرو بریزم از خودم که تو نوشته نشده باشی
کدام لب ها که تو گفته
کدام چشم ها که تو دیده
ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی
جدایی
جدایی
لق می خورد دو پای ایستاده ی قائم به ذات
جدایی
شل می رود پایه های صندلی فرو رفتن های مکرر در خود
جدایی
مویرگ صدای زنی در پیغام گیر خون می شود
رگهای جریان تو در سیم پیچ تلفن
در سیم کشی اتاق منجر به استکان چرک
استکان تنها در محاصره ی ته سیگارها
ته مانده ی کنسرو خاویار
ز دو دیده خون پخش می رود کف اتاق
از ماجرای ذبح تلفن
مشترک مورد نظر در دسترس قوطی های زیادی دارد برای ته سیگارها
و احتمالا صدای بوق ادامه ی معاشقه ای ست در دور دست
ریخته از سیگنال های مشغول
در تلاش مورچه ها برای بلعیدن تنهایی
#سامان_سایبانی
وب سایت
Cherouu.ir
صفحه تخصصی شعر #چرو
http://t.me/cherouu