“در خمیازه ای کوتاه”
رفته ام از سر، تا دوره کنم
قساوت را به یاد بیاورم تا باد بیفتد به جان لباسها
طناب را به یاد بیاورم و بیفتم به جانش، از بیخ ببُرمش…
پیرهنها و دامنها و ملافهها
خونهای رفته را شیشه شیشه بشمرم و دستهای قسی القلبم را روی موزاییکهای شکسته به خون بکشم
حالا که فکر میکنم انگار نشستهام
یک جلد کلام الله دست گرفتهام و استخاره میکنم.
بروم سر وقتِ نادیدنیها و ظاهرشان کنم
بروم از پشت توری فوت کنم به گلها، به برگ بیدیها
به دود آغشته به دود
و بعد بروم.
چون تکه ای از سرما
به ظهر، بندم. آب از شانههایم چکه خواهد کرد و
سرم به هلهله از گردنهایی دراز می افتد.
خونم را بالا گرفته ام و تنم از قوزک پا می رود که بیفتد
تابلویی از طبیعت بی جانم
کارد روی گردنم مانده و خون نمی ریزد و فواره نمیزند
چیزی ست از پایان اما همه اش نمایش است
«نمایشی با شکوه، آری! اما فقط یک نمایش»
بچه عقابی از روبه رو بال بال زن می آید و روی شانه ام می نشیند و دندانهایم را یکی یکی از ریشه میبلعد
نشسته، خواب میبینم کودکی و زیر بغل میگیرمت تا چشم ببندی و تا ده بشمری اما جلو، نگاه!
جلوی پایمان طناب دارد پاره میشود و ما حتما سقوط می کنیم
دریا موج نمی گیرد حتما و پرندگان و ماکیان صدا نمیکنند حتما و دستم به دیواری سیمانی نمی گیرد حتما
همین می ماند که بیفتیم
همین می ماند که طناب به نخی پاره شود…
یادگار دوران خوشی، خمیازه بود و دستانم که وقت خواب گشوده بودند
چگونه است توالی روز
که مدام به شب میخوریم؟
*
در اتاقی تاریک
آیینه ای بازتاب تن های غایب است
آیینه
رفته تا از سر دوره کند
کله ها و لبها و سرمه کشیدن ها
صدای خنده ای و روی صورت کشیده شد دستمال سفید
و غمی نگاه ِ غم کرد از مردمک
و وسمه به ابرو نشست
زبان دور لبها شکل دایره ای مچاله کشید
برخاستم که روی طناب راه بروم
برخاستم که از آتش بپرم
برخاستم شیر را رام کنم که بدزدمش
اما دیدم که نشسته ام
دیدم که شب تمام شده
و آنقدر که باید مشتاق مرگ نیستم.
#سمیرا_یحیایی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🔴⚪️🔴
cherouu.ir سایت
🔴⚪️🔴
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل #مجله_ادبی
#شعر_دیگر #شعر_معاصر #شعر_پست_مدرن #شعر_سیاسی
#شعر_متعهد
#ژن_ژیان_ئازادی
#شعر_امروز #شعر_آزاد
#شعر_پیشرو #شعر_متفاوت
#poet
#poem
#poetry
#magazine
#poem_iran
#cherouu
#woman_life_freedom
