“سرسپرده”
تو را چه میشود
که از اصابت دستی بر شانهی خمیدهی خود میترسی
و از التهاب اوهام شبانه
دچار حمله میشوی
کف در گوشهی دهان و سنگ در انجماد سینه
رستاخیز میشوی در واژگونی لیوان آب و فرشی پاخورده
.
بیدار نباش
ُ تا دست بساییم بر گردهی مادرت
بیدار نباش
تا حملهور شویم بر خواب نیمروز پدرت
و بسوزانیم طومار دراز آویخته بر کفل رؤیاهایت را
علفهای هرز را در وزش بادهای موسمی چیدیم
تنهای تابستانی را سپردیم به بندرگاه مأیوس عباس
و چشمان دو طفلان را بستیم
زیر سقفی عربی در بازار شام
.
ما را چه میشود
که نشانه میگیریم قلب عشیرهی لیلی را
و طالبان نمک میشویم بر زخم پای مجنون
عود مینوازند و قالی میگسترانند و شمع میسوزانند
و بسترها مهیا نمیشود
دست خالی میرقصم
و خنجر میزنم بر خراش راه جگر
زبان عشق میدانم الکن است و به ناچار
سرسپرده میشوم به قرصی نان و کمی نوازش خالی
نی میزنم وارونه بر سنگوارهی معشوقم
و افق واژگون میشود از سوز نهفته در پیراهنم
.
ًبشنو که حتما
حکایت میکنم
از نفیر نفرت در بازوان باد
بشنو که حتما
شبی از شبها را
در یقهی تاریک خود به صبح رساندهام
بشنو که اصلا اهمیت نمیدهم
به تصلب شرائینم در ساعات بین پنج تا شش بامداد
و خاکسپاری نفوس بین دو ساعت شرعی
زمینگیر چه دردی شده دست و پای خالی از احساسم
که وقت بازگشت
گاهی دلش میخواهد از یک طرف دیگر برود
چگونه هیجانزده میشوم
که دوباره برمیخیزم تا حرکت نکنم؟
مرا چه میشود
که در کسالتگاه مدور ساعت
سرنوشتم اغلب به ناچار میرسد
#فرزانه_قوامی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🔴⚪️🔴
cherouu.ir سایت
🔴⚪️🔴
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل
#ژن_ژیان_ئازادی
#شعر_امروز
#poet
#poem
#cherouu
#woman_life_freedom