اشک
درد
با قطره ای که سرازیر زندگی ست
تا رَگ
بغضی بزرگ شده
برای شکستن
آهسته می چکد
در امتداد خالی این قبله های خواب رفته ی خورشید
یا در سکوت وحشی
در سجده
به پهنای سجاده های چرک
من دور می شوم
دور از تمام درد
و سلول حادثه
باشکل مبهم پیوند
آغاز می شود
یا نه!
تو
آرام
درلمس ناگهانی لبهای دیکتاتور
آغاز می شوی!
در تکرارساده ی یک واژه ی “بگو ”
تکرار می شوم
سرشار در مرگ
ازحجم توخالی تابوت در بغل
یا از خشونت پر رنک در فشار
آغاز می شوی
آغاز می شوم
تا بد بمیرم
بدتر از زنده به گور شدن دختران عرب
بمیرم
کنار خیابان بی هوا
بی صدا
در دوراهی صراط
تنهاست پدر
فریاد می زند
با شانه های خسته ی اعجاز
بلندبگو:
لاالله الاالله
من مُرده از نبود تمام بودها که نشد
با توام ؟؟؟راست بگو ؛
یک بار !!!
تو در کدام غیبتی آنجا؟
در بطن من رشد می کند
به زور
در انتظار تو
این نطفه های نارس هرجایی از سکوت
تو بار از پسران بد گرفته ای
و من از سوختن رگهای تو
توله خوک های هرزه می زایم
تاوارث
نام تو باشند
#لیلا_درخش
#شعر_امروز
صفحه تخصصی شعر #چرو
@cherouu
⚟☩⚞
cherouu.ir
http://s6.uplod.ir/i/00915/nchceqo9omg9.jpg