برخیزد افغانِ مست، از فرطِ رقص
وَ دستِ حبیب
سازِ خراسان کند آغاز
دستم اما نه اهلِ دایره است
نه سرسپردهی زنجیر
بریدهام
و اگر تنهاییِ قسمتناپذیرم کم شود از جمع شما
باز گریهتان نمیآید از سکوتِ بینِ دو ضرب
که دل و دلدار موبُلند دارید و دورِ دمادم
متنفرم از مرثیه گفتن
از مرگِ دیرهنگام
از بوی همبرگر و آرایشهای غلیظ
از فقدانِ او که روزی مامای من بود
و چند سال بعد شکنجهگرم شد
باران میبارد و
موزیکای ناموزون، فالشِ محزونِ خودش را میبرد به اوج
مرا میرقصاند دور دایرهتان
مرا دیوانه میکند که عریان نبودهام هرگز
دیوانهترم میکند در عریانیِ ناگهانم
غروب است و رانندهای صدای ضبط را بالا برده است
غروب است و سهراب را از پردهی قهوهخانه جمع میکنند
افغان به خراسان رسیده است
مرثیه به فاجعه
پراکنده میشوند پیکرهای پریشان از رقصی چنین میانهی میدان
پراکنده میشوند رقصندههای بیپیکر در سردخانهها
مرا به حال خودم رها کنید
مرا به چرخِ خودم
شیاطین دستبردار دایره نیستند
و صدای سیلیشان نمیرود از گوش
میبینید؟
زنهای زیبا، ترسی از اضافهوزن ندارند
ترسی از موسسات پوست و مو
لیدیگاگای افسردهاند با یک خشاب قرصِ خواب و
دنبال یک شعر نو هستند برای سنگِ قبرِ لوکس
ولی دوست دارند هنوز سلفی بگیرند
چه دارند از دست دادنی مگر؟
و من چه دارم مگر جز دستهای زاهِدفریبشان؟
به از سرگیریِ سرگیجههاشان در صبحگاهانِ کسل عادت کردهاند
به دایرهای پراکنده دور میدانهای هزار باجه
به بانکهای منصور
سرمه میبارد بر صورتهای سوگوارشان
و کوچهپسکوچههای شهری که خانهشاگردِ مرگ بود
با تمام ساندویچیهای ارزان و
چراغهای در هم
شبیخونِ فاحشهها را روزی تاب نخواهد آورد
مرا بیرون میکند از دایره
مرا لحاظ میکند همانطور که مستحضر هستید ذیلِ جنون
مرا عطف به مکاتبات قبلی و بذل توجهات جنابعالی مبذول میکند
مرا عودت میدهد به ماما ضمنِ الصاق به بیمارستان
و سردخانههایش را میگیرد بر دوش
صدای ضبطها را پایین میآورد
صدای حبیب را
و از شِش جهت، بداههنوازِ جهنم میشود:
یکی بود
یکی نبود
من هم پسر کسی بودهام زیر این گنبد کبود
.
#مازیار_عارفانی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد