همان دهان سیاه فریبنده
که خون را ریخت توی خیابان
همان شناسنامهی باطل شده
که رواق مسجد بود رودههایش
همان که هر روز سان میبیند از کشتهها
از پشتهی کشتهها
و غایب است
ای دلیل کوه بودنم به کودکی و اکنون
ای تهاجم آتش در نبردی که
مدظله العالی بود و تکاور
صدایم را میشنوی؟
جان سپردهام به آن بنفش متعالی
که جرات است
به آن موها
که زن است و نستوه
و سنگر را میگویم
اگر یادت بیاید
که چطور تکه تکه
آوارهمان کرد
بشنو
که سیاهچالهها خورشیدند
و عزا زانو ندارد که بایستد
دهانی هستم به تمامی خون
جاری میشوم
و نمی توانی درکم کنی
چرا که کبود است نامت
و کالبدت
تو هراسیدهای
و اینها که مینویسم کلمه نیست
گلوله نیست
چاقو نیست
روان ستبر من است
که میخواستی از پشت بام
پاییناش بیندازی
بشنو
که در تیررسات ایستادهام
بیزارم و تهمتن
که به خاکت بیندازم
ای گیاه هرزه!
#معصومه_داوود_آبادی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🔴⚪️🔴
cherouu.ir سایت
🔴⚪️🔴
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل #مجله_ادبی
#شعر_دیگر #شعر_معاصر #شعر_پست_مدرن #شعر_سیاسی
#شعر_متعهد
#ژن_ژیان_ئازادی
#شعر_امروز #شعر_آزاد
#شعر_پیشرو #شعر_متفاوت
#poet
#poem
#poetry
#magazine
#poem_iran
#cherouu