به سرخی سینه و لبهای گشودهات
که بر تمامی سطوح جهیده
چگونه
به تن لهیده
بر لمس انگشتان
در تلفظ ارکان و اشجار بگویم
که در عالم و در علم
هیچ
جز پوچ نمینگرند
روح سرگردانی الفاظ بود
که بر تن خلیده
ساحت درونی بود
بر اغیار بمبهای ساعتی
چگونه در شوری نمکها پوسید
خون چه دید
که بر ملازمت درد هموار
و شنیدن ناهموار
شنیدن اگر
راه باید
در خلوص دست داد
و مضراب خونیتان، که مثلث دورِ راس میزد
بر آستانهی کوه میجهید
شش ضلعی شدم
که خبر تاخیر در اعداد
بر کتیبهها حک میشد
تخت اگرچه تخت بود و
گچها سفید و سیاه نقشی نداشت
گرفتار
و مدادها به سلب آرامش
جوهرشان را بر خنچ دفتر پاشیدهاند
ترانهها سر دادند
چراغها مَشک شب شدند
خلافت اگرچه خلافت بود
جایگزین ابر و سحابه میشد
طول در عرض جفا میکرد
خیابان به عریضترین شکل ممکن
بر خطهای خودکشیشده بر راس مدار صفر درجه ساییده میشد
لاستیک در جادهها
فرش
تا زبانها طول میکشید
پروانههای خودکشیشده بر سطح جاده
خاک فرش
ما
از اَنگَبین و شکوفهی گیلاس
جز بنفشههای تاریخ
در عکس چیزی ندیدیم
دیوارهها دروغ میگویند
که بر شیار لبها زیبا هستند
اماکن را در تن سلطه بود
روح پذیرای درون و بیرون زد
میپاشید
خون بسیاری بر شیارهای دیوار
سلام بر
روح که گرداگرد جسم میدمد
و منتظر روز موعود در تنِ لایزال هست
رسیدن
اگر
به مُشکی که در درون توست
اخلاص باید
که بر چانههای انتظار بیرون وُ
طواف میکرد
مرهمی اگر
برسد
به داد توانمند و عبیر و کبیر
بر کشالهی ران تا صعود برهنگی
دم زدن حرام دار
زبان به محارم مگشا
در تنزل خویش رجعت کن
بر پاشیدن برگ بر دامن گلدار
به تم قرمز و انگور مُزَین شو
مرا شرارتی دیگر
اگر نامسلمان بودم
مسلمان ریختم
در تو
در تن
سکوت تنها اشارتی
که باد نتوانست تعجیل کند وُ
خرناسه کشید
بانگ زد
ای فرهیختگان اعتدال بر مرکب و هراس و جنگ
تداوم خون بود
که
شریعت را به خوی آدمیزاد برگرداند
چون بردگان از دار به دار شدیم
زمین فراش امن شد
در چادرهامان خوابیدیم
صبح به شوال آفتاب نگریستیم
در تضرع درد
رگ در شرمگاه خود به طول رنج عصیان شد
ما در مادرزادیمان به خون خود برگشتیم
بر همگان شد
هرآنچه
صف کشیدیم و صبح در انزوا گریستیم.
#نبیه_آلکثیر
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد