.
تا به حال از تو چیزی به خودم نگفته بودم
از آشوب منظم منحنی های تنت
که مثل عکسی از آب رود خانه،
جریان ساکنی دارد بر تخت.
.
از صلح خونینی که در لبهایت رخ میدهد
از لطفی که در منافذ پوستت روییده
از سخاوت ات که زیبایی را در تمام جهات به عدالت پخش میکند
.
تا به حال از تو چیزی به خودم نگفته بودم
وگرنه عشق کمترین پیشامد میان ما بود
حتی اگر در آغوشم باشی سفر به تو دور تر از سفر به ماه است، برنگشتنی تر از سفر به مرگ
.
با پوستت از دستهایم به درونم نگاه کن
با لبهایت از لبهایم به درونم نگاه کن
با چشمهایت به درونم نگاه کن
و ببین که درونم
فرقی ندارد با بیرونم
.
مثل بادکنک از هوا
از درون و بیرون از تو پرم !
و حتی اگر تکه تکه شوم خالی نخواهم شد !
.
شکلم از دست رفته
تنها دهانی از من مانده
دم و بازدم ، دوقلوهای همسان
که به طرز مضحکی شبیه هم اند
پس دیگر برای چه نفس بکشم ؟
وقتی آخرین بار از دهان تو نفس کشیده ام.
.
– تعبیر بیداری چیست ؟
( تنها بار که دیدمت در خواب بود و همین را پرسیدی )
_ تعبیر بیداری چیست ؟
( جوابم سوالت بود !
بی آنکه منتظر باشم کلمه ای دیگر بگویی )
آنانکه به زیبایی تو هستند و تمامشان تو هستند حتی در خوابها تنها میپرسند و میروند
تو هم حتی اگر ساعت را پرسیده باشی پیش از آنکه سرم را بالا بیاورم رفته ای
.
سرم را بالا آوردم
رفته بودی ؟
نه
سرم را دوباره بالا آوردم ، نه !
ساعت را هم گفتم ، اما نرفته بودی !
بیدار شدم اما نرفته بودی
خلقت تو مربوط بود به پیش از خلقت رفتن !
.
سعی کردم از تو چیزی بگویم به خودم ،
به طرز مضحکی دهانم گره خورده بود
پوستم را شکافتم و با دهانی تازه
افسانه ای گفتم تک جمله ای
با جمله ای تک کلمه ای
و کلمه ای تک حرف
که خلاصه اش این بود : ” بادکنکی که تکه تکه شده، افتاده روی زمین، از هوا خالی نیست !
حتی اگر برای رفتن به ماه بالا رفته باشد و از مرگ به مرگ برگشته باشد ! ”
.
.
.
#کیانوش_خان_محمدی
صفحه تخصصی شعر #چرو
@cherouu
⚟☩⚞
cherouu.ir
http://s6.uplod.ir/i/00914/vxt81rj5sb4q.jpg