واکاوی مجموعه شعر «ای رنج از تو ممنونم» اثر #رسول_رضایی نشر #نگاه
از #سریا_داودی_حموله (شاعر و منتقد ادبی و پژوهشگر)
‐—‐————————————-
🛑( بخش یک)
… استحالههای انسان معاصر …
در سطر نخست
گوشم را میبُرم
تنم سالهاست در رهن زجر است
و در ماهیچههام خون ماسیده
روایت افسردگی
تزریق میشود در اندامهام
چاقوها را بالا میآورم
در کبودی خانه پهلو گرفتهاند اجساد اشیا
در حالی که
پارلمانی از عزا در آروارهام برپاست
ایستادهام بر سریر تابوت
و شکل ابری کارکشته میگریم
میپذیرم فوت شدهام
و روزنامه در تیتر اول، مردنم را نفیر میکشد
برمیخیزم به احترام چراغها
و در سطر میانی
گوش دیگرم را میبُرم/ شعرِ«روایت افسردگی»
رسول رضایی در مجموعهی «ای رنج از تو ممنونم» (1) رویکردی مدرن به زبان دارد. به عنوان دانای کل، و با تکگویی، حسهای درونی را به تصویر میکشد.
در این تناسب و تناظرها هر شعری چندین بند دارد. روایتهای توصیفی و جزیینگری سرشار از کشف و شهود است. در معنامحوری هم ساختار در خدمت مفاهیم متنوع میباشد. در این جهت نوعی ارتباط حسی ـ مفهومی بین سطور برقرار است.
(از شیار استخوانهام/صدای زنی بلند میشود/
زندگی/پیاز پوسیدهای بیش نبود! بود؟/کنار زدم لایه اول را/سیاهی بود/کنار زدم لایهی بعدی را/ سیاهی بود/لایهی بعدی، سیاهی/ سیاهی…) شعرِ«زهرا»
در رویکردهای مختلط ذیل قرابتهای تصویری شکل میگیرد. کلمهی «زن» به عنوان محبوب، معشوق، مادر، زمین، وطن… مورد تاویل قرار گرفته است.
شاعر با زبان فرامتنی، وضعیتی تراژیک میآفریند، با رویکردهای اقتباسی، رویکردهای تاریخی، رویکردهای جغرافیایی، موقعیتهای مختلفی از وضعیت زن معاصر را شکل میدهد.
رویکردهای زنانه: شاعر با کلمهی «زن» مفاهیم بشری را به چالش میکشد، اضطراب و اندوه را به نمایش میگذارد و به ظرافت و لطافتهای ساختاری توجه دارد.
گاه فراتر از زنانهگی میاندیشد، به تن و انداموارگی از زوایای مختلف میپردازد. بخشی از اندامهای زنانه را توصیف میکند. در اشعار واژههایی نظیر« استخوان، دهان، سینه، دست، پا، دندان، لب، گوش، ماهیچه، خون، گیس، مو، مفصل، معده، پوست، نخاع، قلب، اسکلت، گلو، شانه، انگشت، چهره، ناخن، حنجره، دنده، مفاصل، ترقوه، عضلات، ساق، پهلو، پیکر، نعش، بطن، پلک، مغز، عصب، جمجمه، شقیقه، گونه …» به تناوب تکرار میشوند.
در آشناییزدایی(غریبه سازی) ظرفیت زبان با ظرافتهای زنانهگی همراه است. در این بین الفاظ« سر، گلو، دهان، دست…» با بیشترین بسامد تکرار شدهاند: (یک دهان بود و یک بینی/سری نبود اما/دو گوش بود و دو چشم/سری نبود اما) شعر«اردوگاه رنج»
شاعر/راوی نگاه دگرگونهای به زن دارد. به نظرگاه شطحگونهای به آن پرداخته است. گاه دامن پُرمِهری دارد، گاه بیحوصله است. بارها کشته میشود، و دوباره زنده میشود.
با اشاره به زن و مصائباش مخاطب را به چراها و چگونگیها میبرد. جهان رازآلود و نامکشوفی را به نمایش میگذارد، و با گزارههای فرامتنی روایتهای زنانه را ترسیم میکند.
همهی ارجاعها و اشارهها به زن ختم میشود. تاثیرپذیری از رخدادها و اتفاقها در آفریدههای مختلف بازنمود بارز دارد. در این حالت هر زنی معنا و مفهومی با خود حمل میکند. مخاطب آگاه اشارهها و ارجاعات را میگیرد. زن بارها در اشیا جان میگیرد و کشته میشود، در مراسم سوگ، میخواند و جان می دهد.
در مشابهتهای ساختاری حضور زن جنجالی است. در انگارههای هستیمند، زن تداعیگر معناهای ضد و نقیض است، همچنان که مضامینی نظیر« زن، زندگی، زایندگی» در لایههای پنهان معنایی نهفته است.
رویکردهای غنایی: شاعر وضعیت تراژیک زن را تصویر میکند. به احساسات نازک و لطیف دقت دارد. در نگاه نخست شگردهای متنوّعی برای غافلگیری مخاطب ترسیم میکند.
از مناظر مختلف به رخدادها چشم دوخته است. با زبان روایی مضمونهای دور و نزدیک را بازنمایی میکند. با جزییگویی، جانِ تازهای در کالبد کلمات دمیده میشود: (ما نخستین بوسهی انسانیم/ نخستین گناه/ نخستین زخم/ ما نخستین انسان را کشتهایم) شعرِ«سماجت سوگواری»
ساختار شعر در محور مونولوگگویی یا تکگویی درونی است، شکوه و گلایه، فراق و جدایی در فضای زن و زنانهگی است.
در این وضعیت لحن کلام غنایی (لیریک) جاذبهمند است. کلمهی «زن» بر کلیت اشعار سایه انداخته است. لحظههای عاشقانه از نگاه مردانه به تصویر درآمده است، و ساختار فرمیک را با مضامین متفاوت روبرو کرده است.
🛑بخش دو
زن در موقعیتهای متفاوتی تصویر شده است. از قراردادهای اجتماعی عدول میکند، شخصیتی تاریک و پیچیده دارد. به واسطهی عشق، از گذشته به سوی آینده حرکت میکند. اگر عشق یک تجربه خصوصی باشد در جغرافیای خاصی هم توصیف شده است، اما اگر عشق عمومی باشد، تجربههای مختلف دیگری هم به نمایش درآمده است:
ـ در تکرار صدای خوانندگان به ( لرزم لرزانه آهنگی از ناصر رزازی، آتش در نیستان آهنگی از شهرام ناظری، مرغ سحر آهنگی از محمدرضا شجریان…» اشاره دارد.
ـ در تکرار جغرافیا به شهرهای کردنشین (ایلام و کردستان) اشاره دارد.
ـ در تکرار نویسندگان کُرد به( بختیار علی) اشاره دارد.
ـ در تکرار اقتباسهای ادبی به زنِ اثیری بوف کور اشاره کرده است.
ـ در تکرار عزا به سوگواری «شین» و «مور» در مناطق کُردنشین اشاره دارد. و…
مواردی از این اشارات و ارجاعات که در اشعار به وفور آمده است.
رویکردهای بینامتنیت: رسول رضایی طرحی نو در فضای شعر زنانه انداخته است. بیشتر تمرکزش روی کلمهی زن است. هر جایی عنوانی از زن را میبیند، زنان دیگری را احضار میکند. به واسطهی ارجاعات ضمنی به مفاهیم دیگری نَقب میزند.
این شیوهی زنانهنویسی پشتوانهای از فرهنگ، تاریخ، اسطوره و… را در بر دارد. آنچنان که بینامتنیت نوعی باز آفرینی دوباره از فرهنگ و آیین است. به طوری که هر سطری متاثر از متنهایی اتفاق افتاده است.(2)
تصاویر دور از ذهن در کلمهی زن حلول میکنند. در اشارهها( تلمیحات از آیههای کتاب آسمانی، اسطوره و کهن الگویی …) نشانهها و مفاهیم تازهای متجلی است.
زن اثیری، زن واقعی، زن معمولی، زن عاشق …گویا همهی این زنها به صورت دستجمعی در زنی دلخواه دیده شدهاند.
با ارجاع ضمنی به یاد زن اثیری در بوف کور صادق هدایت میافتد که هر لحظه از سطح اشیا خود را نشان میدهد: (ای رنج از تو ممنونم/ ای جراحت مطیع/او یک زن نبود/ چندین زن بود در یک بدن) شعر«جراحت مطیع»
یا در غزلی از حافظ زن را دیده است:
(قرن هشت هجری، در غزلی از حافظ دیدمات/زیر یک تاک/ زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم) شعر«زمهریر»
به دورهی آدم ابوالبشر هم نقبی آیینی میزند:
(برمیگردم به جلو/حیرانم/ به شکل اولین مردی که به زن فکر میکرد) شعرِ «زن معاصر»
رضایی برای فهم بیشتر به تاریخ زن روی میآورد، تا حقیقت بیشتری را کشف کند. به طوری که در عاشقانههای معاصر شاخصهای تعریفشدهای دارد: (تنهایی/این زن زیبای سی ساله/زخمی است/که سالها در سینه پنهان کردهام)
شعرِ «رنج بومی»
گاه زنی معمولی و در دسترس به تصویر میآید، گاه زنی برای شفابخشی ستایش میشود. همچنان که راوی روایتی پُر فراز و نشیب از احساسات و ادراکات زنانه دارد؛ با این نظرگاه شیوهی تفکری تازهای را بنیان نهاده است: (به زنهای مختلفی نامه نوشتهام با امضاهای متفاوت/ شاید یکی از آنها تو باشی) شعر«جراحت مطیع»
البته در برخی سطور رویکردی اِروتیک هم به زن دارد: (چهار حرف دارد نام کوچک تو/چهار حرف عظیم/با چهار دست تو را در آغوش میکشم/ با چهار لب تو را میبوسم/و با چهار حرف/پیوسته میمیرم و زنده میشوم) شعر «زهرا»
در این وضعیت جاودانهگی زن به نمایش گذاشته میشود. زندگی هر زنی در زن دیگری شروع میشود. به این طریق یک جهان حسی-عاطفی به نمایش گذاشته شده است.
رویکردهای اشیا: شاعر رویکرد صریحی به اشیا و پدیده های پیرامون دارد. در این حالت اشیا به هیات انسان در میآیند.
در برخی اشعار چند وجهی، لایه تشخیص بیشتر به اشیا داده شده است. در این همبستهگی آدمی لابهلای اشیا محاصره شده است، و گاه مورد هجوم اشیا قرار میگیرد.
کلماتی نظیر« چاقو، چراغ، میخ، دشنه، ناقوس، باروت، کابینت، دمپایی، کبریت، رادیو، گلوله، تپانچه، لوله، سنگ، ساتور، مانیتور، کوکتلمولوتوف، نخ، سوزن، تیغه، سینک، دوربین، کاناپه، کتاب، میز، دیوار، شلنگ، سفیدآب، هفتتیر، سوهان، صابون، کمد، لباس، ظرف، متادون و…» روح شاعرانهگی را ترسیم میکند.
در این بین کلیدواژههایی نظیر «چاقو، گلوله» در بسامد بیشتری تکرار شدهاند: (شلیک شد از سرم گلولهای/روز به شکلِ مزخرفی زیبا بود/به شکلِ مزخرفی روی طناب پهن شده بود آفتاب) شعر«مستند ابزورد»
تناظر و تقارن به تصاویر معنا و مفهوم میبخشند. همچنان که آرایهی تشخیص برجستگیهای ساختاری را به همراه دارد.
🛑بخش سه
رویکردهای زبانی: اگرچه شاعر به ظرافتهای زبانی توجه دارد، اما برخی از اشعار پیوند زبان محاوره و زبان معیار است:
(جمهوری را از تن درآوردهام/ ابتدا/ دستهام، پاهام، بعد گوشهام/ و در نهایت دهانم را تبخیر کردند) شعرِ«زمهریر»
اسم +پسوندها+ ضمیر متصل، در بیشتر موارد تکرار شده است. پسوند«ها» بر وجوه زیباییشناسی اشعار افزوده است، زیرا این اجرا با آه و افسوس همراه است.
از پیوند فضای ساختارمند و غیرساختارمند، هنجارهای زبانی به چالش کشیده میشود. همچنان که پیوستهگی سطرهای همگن و غیرهمگن از شگردهای سوررئالیستی است.
ترفندهای زبانی در سطح معنا اتفاق افتادهاند، و رویکردهای سوررئال(فراواقعی) به واسطهی تصویر شکل میگیرد، در این آشناییزدایی عمیقترین لایههای معنایی شکل میگیرد.
رویکردهای زمانی: رسول رضایی حرکتهای غافلگیرکننده در سطح زمان دارد. با عبارتهای دور از ذهن، از ظرفیتهای اعداد استفاده میکند. به این واسطه لایههای متعدد و چندگانه، جهان شاعرانهای ترسیم میشود.
در رویکرد زمانی بر تکرار اعداد و برخی کلمات تمرکز بیشتری دارد. الفاظ ریاضی نظیر« هندسه، اضلاح، ضلع، زاویه و…» برای زمان تقویمی به کار برده است. آنچنان که استفاده مکرر از الفاظی نظیر «هزار، قرن، عصر، سال، ماه، روز، سهشنبه، ساعت، لحظه، خورشید، ماه و…» بر زمان تاکید بیشتری دارد. با ذکر لفظ سال در «هشتاد سالگی، پنجاه سالگی، سی سالگی، نوزده سالگی، هفت سالگی…» از افعال معکوس استفاده کرده است.
همچنان که با تکرار اعداد « یک یک، چهار چهار، هزار هزار…» بر ابعاد مفاهیم افزوده است. (هزار سال تاریخ، هزار سال زخم، هزار سال خون، هزار جنازه …) مرتب در طول اشعار تکرار میشوند.
یک به یک (این قشون جانبرکف/ یک به یک آنها را از ریشه میکَنند) شعر«کودتا»
یک( یک دهان بود و یک بینی/سری نبود اما/ دو گوش بود و دو چشم/سری نبود اما) شعر«اردوگاه رنج»
(چهار ستونم از زخمی چهار هزار ساله قرص است) شعر«زمهریر»
(در غاری به قدمت سه هزار سال/ مرا روی زمین خواباندی) شعر«انهدام»
(در خانهای هفتادمتری فرو رفتهام اکنون که بیست سال بعد است/ گاوی غمگینم/ در بکگراند یک تصویر) شعر«انهدام»
(سی و دو حرف الفبا از سی و دو دندانم میگذرد) شعر«دهلیز»
این داستانوارهها به صورت رفتوبرگشتهای سیال ذهن هستند، که بیشتر به خودآگاه شاعر متکی میباشند.
رویکردهای روانشناختی: در اشعار«ای رنج از تو ممنونم» بافت روانشناختی غالب است.
اشعار از دیدگاه روانشناسانه فضای زنانهای دارند. در این نظرگاه زن در درجهی نخست اهمیت قرار میگیرد.
(تو نقش داشتی در افسردگی بومیان قطب جنوب/ در جنگ ویتنام/ در بمباران هیروشیما/ در افسردگی رییس جمهور) شعر«مستند ابزورد»
شاعر به عواطف و ناشناختهها توجه دارد، و فرایندهایی که در ذهن رخ میدهند. به تنهایی و بیپناهی انسان معاصر اشاره میکند. در مضمونی بزرگتر به «بیماری قرن» یعنی اندوه، افسردگی و ملال را به نمایش میگذارد. اندیشه انسانهایی که با هماند و تنهایند، را به تصویر میکشاند.
در اشعار رسول رضایی شاید اولین چیزی که نظر مخاطب را جلب میکند، ساختار روایی است.
مضامین بیشتر در محوریت وقایعگری بازنمود دارند. شروع شعر مانند طرحِ معما میباشد، در پایانبندیها گرهی رازآلودگی و پراکندهگوییهای گفتاری گشوده میشود.
تکرار برخی از الفاظ یا اعداد نشان از اهمیت مفهومی آنها است:
کلمه زن در بسامد بالایی تکرار شده است. همچنان که لفظ صدا به وفور شنیده میشود. واژههای «صدا و زن» بیش از بیست و دو مرتبه در اشعار تکرار شدهاند، و هر دفعه به مفهوم دیگری آمدهاند، به این واسطه «صدای زن» در اشعار بلند است: (الحان صدایت را در شقیقهام دفن کردهام/ تن میکنم صدایت را هر روز/و به اداره میروم/ صدا صدا صدا صدا صدا صدا صدا صدا) شعر«صدا»
مسالهی دیگر تکرار پشتسرهم برخی الفاظ است: (روی اتیکت روپوشم نوشته بودم: مرارت/ نفس میکشم از تهِ سینه/ نفس نفس نفس/ نفس نفس نفس/ نفس نفس نفس) شعر«دندههای آگاه»
تکرار الفاظ و افعال در برخی سطور نشان از اهمیت موضوع دارد.
در این رویکرد زبانی، تصاویر شهودی جان میگیرند: (آرام آرام پوستم را کَندی و فرو رفتی، فرو رفتی، رفتی/ رادیو میخواند:«ای آفتاب حُسن برو آ دمی ز ابر»/ باید دست ببرم توی مغزم، توی توی توی مغزم/ قوهی تخیلم را بردارم/ دارد ریشهی موهایم را سفید میکند/ و فکر میکنم به قدمت سه هزار سال/ باید با متادون تو را زیر پوستم نگه دارم) شعرِ«انهدام»
علاوه بر تکرار، برخی اشعار بافتی استعاری و نمادین دارند. آنچنان که شطحخوانی در آشناییزداییهای زبانی بازنمود بارز دارد.
(سرم را میشویم، از دست میرود/ دستهایم را میشویم، از دست میروند/ پاهایم را میشویم، از دست میروند/ ….
در کردستان گلویت ناقوس چاقوها بلند میشود/ در کردستان گلویت ناقوس اندامها بلند میشود/ در کردستان گلویت ناقوس کشتهها بلند میشود.) شعر«ذبح اصوات»
قطعه ـ شعرهای طرحوارهای، منعکسکنندهی فشردگی کلام میباشند. اگرچه ناخودآگاه در آنها نقش دارد، اما تخیل چندوجهی بر ابهام آن افزوده است.
در این جهت قطعهنویسی در ساختار روایی برانگیزاننده است، همچنان که پایانبندیهای جذاب بر وجوه زبانی افزوده است.
سریا داودی حموله
۲۰ تیر ۱۴۰۲
پی نوشت:
1- ای رنج از تو ممنونم، رسول رضایی، نشر نگاه، چاپ اول 1401.
2- ژولیا کریستوا عقیده دارد: « در بینامتنیت هر متنی متاثر از متون پیش از خود است.»
@rasoulrezaeii
