[لام وسط فانی]
چیزی مجهول را بهانه میکند
که تمام عرفای جهان را معطل جواب کنم که:
چه بود آن آه عمیق
دارم نگاهت میکنم خانم فلانی
و این بار حتی با چشمهایم هم چیزی نمیگویم [و
با کیفیت مطلوبی نقش بازی میکنم]
از تو تا ازل میگریزم
چشم تو را میبینم با راز داوینچی
و با توابع ناتمامیت به خودم میل میکنم
مثل لام وقتی سعی میکند
به حرفی جز ل تبدیل نشود.
برای نوشتن تمام شیوهها را دست گرفتم
با اشاره به انگشتی که درازتر است [و
همه بیشترش دوست میدارند]
لجبازم
حتی با خودم که برای تو میمیرد [و
صداش را درنمیآورد]
و برای توجیه اخمش به نوعی متافیزیک ماتریالیستی دست میاندازد
و زبان را طوری به عمق خودش میبرد
که هیچ چیزی ازش
بیرون نمیآید
بگذار سرم را لای انحنای ل بگذارم
این انحنای فانی را با فنای خودم پر کنم
بعد کم کم از ساقهات ببوسم و بیایم بالا
بگذار از بالای برج میلاد بپرم در این انحنا و
متولد شوم
در شایعات
بگذار فقط یک شب
فقط امشب
فقط این شبِ بیپیر را با تو دوام بیاورم
بگذار باور نکنم که پشت چشمهات هیچی نیست
جز یک زندگی عادی
که نمیدانم چرا عادیست
بگذار چیزی باشی در این فانی
چیزی شبیه یک لام حتی
که بهانه میشود در وسط من
و مرا به دو قسمت نامساوی تقسیم میکند
بگذار فکر کنم این ل
که از فرق سر به مری و سپس به دهان
ختم میشود را
چطور با انسداد زبان نشانت بدهم
بگذار خانم فلانی
بگذار حرف نزنم
خیلی اذیتم که
تمام عرفای جهان را معطل یک ل کردهام.
#داوود_جمالی
از مجموعه «فیگورهای روح»
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
تحلیل [لام وسط فانی] شعری از #داوود_جمالی از منظرهای فرا شعر (Meta Poetry ) وَ شعر زبان( language poetry):
به قلم #علیرضا_الیاسی
متا پوئتری(فراشعر) به شعر درباره شعر یا شعر درباره فرآیندِ شعر نوشتن اطلاق میشود. در متا پوئتری، شاعر به طور مستقیم یا غیرمستقیم به ماهیت و ویژگیهای شعر، روند خلق شعر، یا فرم و ساختار شعر اشاره میکند. به عبارت دیگر، متا پوئتری یک نوع خودآگاهی است که در آن شاعر به شعر به عنوان یک رسانه یا ابزار فکر میکند و آن را به چالش میکشد.
در نهایت، متا پوئتری شعری است که در آن شاعر نه تنها به خلق اثر میپردازد بلکه به ساختار، فرم، وَ فرآیند خلق شعر نیز توجه ویژه دارد. این نوع شعر به نوعی تفکر درباره شعر و جایگاه آن در جامعه و ذهن شاعر است و میتواند به عنوان یک ابزار برای بازاندیشی در مورد ماهیت شعر و عمل نویسندگی به کار رود.[۱]
جورجیو آگامبن، فیلسوف معاصر ایتالیایی، در تأملاتش پیرامون زبان و هستی، نگاه متمایزی به شعر دارد. او شعر را نه صرفاً گونهای از بیان ادبی، بلکه کنشی رادیکال و فلسفی میداند که با سازوکار معمول زبان، که انتقال معناست، مقابله میکند. در نگاه آگامبن، شعر آنجایی آغاز میشود که زبان از کارکرد مصرفی و ابزارگونهاش فاصله میگیرد و به خود بازمیگردد؛ لحظهای که زبان دیگر وسیلهی رساندن پیام نیست، بلکه خود به موضوع تأمل و مکاشفه بدل میشود.
نمونه های متاپوئتری به اواخر قرن نوزدهم(بودلر) و اوایل قرن بیستم(الیوت) برمیگردد و حدود شصت، هفتاد سال پیش بهخصوص توسط شاعران پست مدرن و شاعرانی مثل جان اشبری باب شد.[۲]
شعر جمالی اساسا به طور واضحی به عمل نوشتن اشاره دارد “برای نوشتن تمام شیوهها را دست گرفتم” این سطر کاملا شاعر را در موضعی آگاهانه در کنترل و ایجاد یک دستگاه شعری نشان میدهد.
همچنین میبینیم کل شعر حول محور تقلای شاعر با زبان میچرخد: “زبان را طوری به عمق خودش میبرد / که هیچ چیزی ازش/ بیرون نمیآید”یا “چهطور با انسداد زبان نشانت بدهم؟”این نوعِ بیان، ناتوانی زبان در انتقال کامل معنا یا احساس را نشان میدهد.
از سویی دیگر خطاب “خانم فلانی” در اثر جمالی میتواند به خود شاعر به عنوان مخاطبی خاص (با قرائت آنیمایی از آرای یونگ)، یا حتی خود شعر(به عنوان جنسیتبخشی به متن) اشاره داشته باشد. این ابهام، حس خودارجاعی را تقویت میکند.
همچنین می توان در این متن به رگّههایی از شعر زبان که یک جنبش آوانگارد آمریکایی بود و بر مادّهبودن زبان، نقش فعّال خواننده وَ به چالش کشیدن قراردادهای زبانی تأکید داشت. اشارهکرد؛ این جنبش، شعر را یک «ساختار در زبان» میدانست .
از سوی دیگر گرترود استاین(از پیشگامانlanguage poetry) شعر را «صوتی بیتن» میدانست که از تجربهی بودن در زبان سخن میگوید. او بر تکرار، ریتم و مادهبودن زبان تأکید داشت و معتقد بود شعر باید از ارجاع به واقعیت غالب رها شود .
-تکرار و بازی با حرف «لام»: تمرکز وسواسگونه روی حرف «لام» (“لام وسط فانی”، “مثل لام”، “انحنای ل”، “یک لام”) کاملاً با سبک استاین همخوانی دارد. او نیز با تکرار یک کلمه یا صدا (مانند “rose is a rose is a rose”)[۳] حالات و ابعاد مختلف آن را کشف میکرد. این تکرار، توجه را به خودِ ماده زبانی جلب میکند، نه معنای ارجاعی آن.
شاعر میگوید “زبان را… به عمق خودش میبرد”. این دقیقاً مطابق با دیدگاه استاین است که زبان را نه به عنوان نماینده چیز دیگر، بلکه به عنوان یک وجود مستقل میدید. “لام” در این شعر یک نشانه است، نه نماد چیزی دیگر.
استاین با “نامیدنِ مکرر، بدونِ تداعیِ مفهومِ خاص” به شعرزدایی میپرداخت. در این شعر نیز “لام” به طور مداوم نامیده میشود، اما معنای ثابت و مشخصی ندارد. این ابهام عمدی، خواننده را وادار به مشارکت در ساخت معنا میکند. سؤال شاعر از “عرفای جهان” نیز نشاندهنده طلب معنایی است که در خود زبان محبوس شده است.
این پایان باز، خواننده را به درگیرشدن و ارائه تفسیر خود دعوت میکند. شعر زبان نیز به جای انتقال معنا، خواننده را به ساخت فعال معنا فرا میخواند .
همچنین شکستن قراردادهای نحوی و معنایی در عباراتی مانند “با توابع ناتمامیت به خودم میل میکنم” یا ترکیبهایی مثل “متافیزیک ماتریالیستی” که به صورت غیرمتعارف در اثر استفاده شده، باعث ایجاد فضایی سورئال و ابهامآلود در متن میشود، که بسیار شبیه به آثار شاعران زبان است.
در نهایت شعر به ما میگوید که گاهی عمیقترین احساسات را نمیتوان با “معنای قراردادی” (کلمات) بیان کرد، بلکه تنها میتوان با ساکن شدن در خودِ ماده زبان (آن “انحنای فانی”) و پذیرش ابهام آن (“معطل یک ل”) به آن احساسات نزدیک شد. این شعر نه یک بیان ساده، بلکه یک تجربه زبانی است که خواننده را به درون این تقلا میکشاند.
#منابع :
۱: “چرا به Meta Poetry علاقهمندم؟!”/علی قنبری
۲: “بازگرداندنِ زبان به خویشتن از نگاه جورجیو آگامبن”/علی قنبری
۳:شعر “Sacred Emily” در مجموعه “Geography and Plays” (1922) منتشر شد.
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#نقد
