از استخوانِ اولِ جهان
تا صدای ترکخوردهی مریم
در انحنای ناقوسهای خاموش،
حضور دارد—
نه چون سایهای در پسِ آتش،
بلکه خودِ شعله است
که در کتابهای مقدس
هرگز نامش را نگفتند.
بر سینهاش
نقشهی تبعید را خالکوبی کرده
و گیسوانش،
پنهانیترین مسیرها را میشناسند
نه در حوّا
که در «اناهیتا»
در لبان خشکیدهی رود
و در باروریِ خاک
آشکار میشود.
_او را خط نزن
از متنِ اسطوره
که هر واژه
با لبخندش
مفهوم میگیرد._
در پلهبرقیِ مترو
چادرش باد را تفسیر میکند،
و شال دور گردنش
خوابِ یک انقلاب خاموش را میبیند.
با کیسههای خرید
و صورتی که
جغرافیای سکوت را در خود دارد،
از میانِ تابلوهای نئون
بنرهای وعده
و چشمهای چرنده
عبور میکند
بیآنکه دیده شود
همه چیز را تغییر میدهد.
همان
که برایم چای دم میکرد
بیآنکه بخار استکان
نقاب خستگیاش را بپوشاند.
همان که
شبها میان ظرفها و خوابِ بچهها
شعر مینوشت
و هیچکس نفهمید
کلمههایی که از دهانم بیرون میریزد
از لبهای او زاده شدهاند.
کسی که
وقتی از دنیا بریده بودم
تنها با گفتنِ
“نفسم، فقط یکم نفس بکش…”
مرا به جهان برگرداند.
وقتی درد داشت
موهایش را محکم میبست
انگار بخواهد زخم را
در یک گره محو کند.
مینشست
و نخ میدوخت به گریههای پنهان
در آستینهای پارهی کودکانش
که لباس عید من را
از پردهی کهنهی اتاق دوخت
و گفت:
“لبخند تو
از هر پارچهای عزیزتره.”
موهایم را مرتب میکنم،
رد انگشتانش را
میبینم
در امتداد پیشانیام.
بیآنکه پرسیدهباشم
“چگونه اینها را در خود جا دادهای؟”
او در تمام حروف بیصدا
در سکوتِ کشدارِ بعد از فریاد
در لحظهای که جهان
نفس را نگه میدارد
تا دوباره آغاز شود—
حضور دارد.
و من
هر بار که واژهای مینویسم
میدانم
او که هنوز
از لای سطرها
مرا به دنیا میآورد.
بینام اما پیداست
#محبوبه_کریمی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
