سر رشته کلاف، آغاز تو بود
با خون من
با جراحتی که از نیاکانم به ارث رسیده
بی خواسته تقدیر
ماندهاند
قرنها در زمین ماندهاند
من تو را صدا کردهام
با نام کوچکت
در تاویل میان نور و تاریکی کنج این اتاق
آنگاه که با پاهای دوان دوان تو
پیراهنت از پشت گیر میکند به دستان من
و این کلاف سردرگم میشود
خلسهای که بازنشانده مرا
در آن شب تسخیرشده
و این که نمیدانم حالا که دست کسی دور کمرم حلقه زده
گناه کیست
تو کلمات را دزدیدهای
سر کلاف را برداشتهای
و تقدیر من است
هرچه از دهانت بیرون میریزد
بیرون
متمایل به اتفاق افتادن
متمایل به ماندن
متمایل به رفتن
متمایل به هرچیزی که فکرش را بکنی
با این بوی مستی
ای فراموششدگی حاصل از انگور
به عمد اگر بود این مستی
برای ادامه
خوشههایم را به پایت میریختم
اما افسوس!
افسوس
نمیدانم با لکه پاشیده روی دیوارهای اتاق
و جای چنگ پشت پیراهنت
چه باید بکنم؟
فرصتی باشد
قسم میخورم به مقدسات
این آخرین سقوط است
بعد از این بوسه گس
تا نخی از کلاف باقی است
با صراط المستقیم
خودم و نیاکانم را خواهم رساند
اگر این مستی بپرد!
#نسرین_خلفی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
