۳ شعر از #پریسا_مهرپور
۱)
ماهتابِ تنم تمام است
پژواک همان هفت دقیقه
و زخمهایش میزبانم
عروسِ شانههای ابد
اسیرِ عریانیِ الرحمان
کدام تمامم از اسب افتاده
به بهت
به کلکلهی قل هو الله
سنگ نامم را صدا میزند ؟
شناسنامهی سخت
ارثیه نارسِ مادری
اجابتم کن
۲)
دوباره طلوع
از برف برمیخیزد
به شرط تخلخلِ خورشید
در طبقهی زیرینِ تابستان
بی افشای آشیل
بر ساقهایی که رفتن آغاز می کنند
به یمن گریههای پامال
آن مشغول به شانهها
و دمی از شروع برگ
همگی رانهای بایرند
که بر برفهای نیامده دستبند خورده
و کاهلی پاشنههاش را
خیابان هرز میرویاند
تا اگرِ استخوانها
به زیارتِ غبارها
عزیمت کند
۳)
صدای حاذقت را پرواز کن
تا پژواک شانه ها
کلمات را بدزدند
بر آبی پوست درخت
که پرسه های کپل
کنار سرخ می آرامند
از ابتدای تشنج
مثل دست هایش صبح تر
که حرام در تلالو مرگ زلال می شود
و با مادینگیِ خطبه ها در پاهایش میبارد
شاخه های گرمم را
به دندان بکش
که هر چه
مردمک های شیشه ایم فراری شوند
بد مستی انگشتانت را دوام میآوریم
#پریسا_مهرپور
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
