عشق شیفتگی ”
یادداشتی از #آزاده_فراهانی
برای بسیاری از ما پیش آمده در باب عشق، سطری ، بیتی ، مصرعی بخوانیم و یا آوایی بشنویم و احساس گریستن داشته باشیم . اگر از زمره افراد شیدا باشیم به خیابان بزنیم ، به باران ، گاه پشت فرمان ، و به یاد یاری خوشا قطره اشکی !
گاهی از خود می پرسیم به یاد کدام یار ؟
و میل شدیدی پیدا می کنیم به ورود عشق در زندگی یا دنبال مصداقی در گذشته می گردیم که خطابش کنیم :
چرا رفتی چرا من بی قرارم / به شب سودای آغوش تو دارم و …
گویی به ضرب و زور می خواهیم شراره ای هر چند کم سو و کوچک در سویدای قلب خود ذخیره کنیم .
به زعم ” دنی دو روژمون” نویسنده ی کتاب اسطوره های عشق ” هر تصوری درباره ی انسان ، تصوری در باب عشق است ”
اما او در تعریف ” عشق شیفتگی ” می نویسد : “شیفتگی ( passion ) نوعی عشق است که از کامیابی فوری وبیدرنگ ، روی بر میتابد ، خواستار فاصله و دوری است ، و عنداللزوم برای آنکه درد وزخم خود یا نتایج و عواقب آن را بهتر حس کند و به شور و شوق آید دوری و بُعد را برمی گزیند و می آفریند ”
نویسنده ی این کتاب به بررسی برخی اساطیر در تفکرات و زندگی اشخاص حقیقی همچون [ کیر یر کگور ، نیچه و آندره ژید ] را مورد بررسی قرار می دهد و به تاثیر اسطوره های عشق برشخص می پردازد .
و اما من در این نوشتار از نظرگاه شخصی باز می گردم به برخی اساطیر عشق در ادبیات و فرهنگ خودمان و نقشی که آنها طی قرون بر روان ایرانی گذاشتند . اسطوره هایی چون لیلی و مجنون ، شیرین و فرهاد ، خسرو و شیرین و …
بله خسرو و شیرین که شاید باشنیدنش ذهن ما دچار دیوار دفاعی شود نسبت به ماجرای عشق این دو . و این درحالیست که نام این منظومه ی نظامی گنجوی ، خسرو وشیرین است اما روح جمعی ایرانی سندیت عشق را به شیرین و فرهاد نسبت می دهد در حالیکه شیرین تمام قد دلباخته ی خسرو بود و فرهاد تعلقی است موقت که بیشتر به دلیل بعد مسافت و اختلاف بین خسرو و شیرین صورت می گیرد تا ناخواسته روح جمعی ما که طالب نرسیدن است این رابطه را برمیگزیند . شاید هم ریشه های تمایلات مردمی باعث گارد تفکر جمعی نسبت به خسرو و عشقش می شود . اما آنچه قصه ی نظامی می گوید حاکی از عشق است بین خسرو و شیرین و وصلی هر چند کوتاه پس از کشمکش های فراوان .
بله وصل . آن تلاقی نقاطی که ما دوست نداریم اتفاق بیفتد .
وقتی نگارش قصه ی عربی “لیلی و مجنون ” به نظامی پیشنهاد می شود او سر باز می زند به خاطر جغرافیای بیابانی قصه که فکر می کند زمینه برای توصیف طبیعت وجود ندارد و همچنین مسئله ی فراق بین آن دو . اما در نهایت با اصرار حاکم به اکراه می پذیرد احتمالن با این فوبیا که این منظومه اقبال عمومی نخواهد داشت . غافل از اینکه جدا از چیره دستی بی نظیر او در سرایش شعر ، گرایش قوم ایرانی گویا ولع عجیبی به عشق شیفتگی و فاصله پیدا کرده است .که این خود جای بحثی مفصل دارد . این تغییر ذائقه که شاید برمی گردد به تغییرات حکومتی و حمله و همجواری با اعراب و …
در هر صورت شخصیت عشق شیفته ی مجنون چنان اقبال عمومی پیدا می کند که چون قدیسین بالا می رود و می ماند در ذخیره ی قومی به یادگار .
و این نگاه گاهی به خودآزاری های روانی ما منجر میشود . حتمن برای تک تک ما پیش آمده که در اطرافیان خود افرادی را ببینیم که از مرز یک احساس آنی گذشته و دچار عشق شیفتگی شده باشند . آنها توان پذیرش وصل ندارند آنها که شاید خود ما هم از زمره شان باشیم به نیرویی متصلیم که به فراق منتهی شود همان طور که در روند قصه لیلی و مجنون بارها وصل می تواند برای مجنون اتفاق بیفتد ولی او خواهان فراق است .
این مثَل ایرانی مانند آیات مقدس چنان زبانزد شده که خواه ناخواه همه ما وقتی می شنویم بی درنگ حکم بر قطعیتش می زنیم که عشق واقعی در نرسیدن است .
” نه وصل ممکن نیست / همیشه فاصله ای هست ”
“سپهری ”
که اگر وصل ممکن بشود به چشم هم زدنی معشوق رنگ می بازد و ذهن عاشق به سمت موقعیتی دست نیافتنی و معشوقی با فاصله ای بعید می رود .
این است قصه ی عشق بشریت گویا !
در پایان اشاره می کنم به سخنی از “دنی دو روژمون ” نویسنده ی کتاب اسطوره های عشق :
” زمانی که اساطیر وسوسه مان میکنند ، بهتر است بشناسیم و بدانیم که از کجا می آیند و منطق شان ما را به سوی چه چیزی راهبر است ٫ شاید تا حدی بتوانیم شخصا خطر کنیم و مسئولیت عشق خویش را بر عهده گیریم و برای رسیدن به خویشتن خویش قدم برداریم و آنگاه شاید اندکی آزاد تر باشیم .
پ.ن : کتاب اسطوره های عشق نوشته ی دنی دو روژمون توسط #جلال_ستاری از فرانسه به فارسی ترجمه شده است