میدوی
حقارت از موهایت سُر میخورد وقتی دستی تقلای تو میکند
بدنت در تکاپوی پاکی است
یک جنگ ناشناخته با خود
اثر زنانگیات خط خونی بریل است
مرزهای تنت را این لختههای خون براق میکند
کبود میشوی در خودت
و انفجار نهایت توست
تو زایش ستارههایی در قعر آسمان
کودکانت!
دامنت گیر میکند به صخرهها
پیش از اینکه بیفتی، ایستادهای
از مردم به خدا
از خدا به که پناه ببریم؟
” که این امامزادهها در حسرت مرخصی میپوسند ”
به خانه نرسیدهاند که تو را به خانه برسانند
بر تن معجزهات غبار پیامبری نشسته
پناه ببر به خودت
به وحشتهایت
به گور حتی
همانجا که تکههایت را برداشتی و فرار کردی
کودکانت!
سرطان از تخت تو شروع شد
همانجا غُده نانجیبی شدی که مدام بزرگ میشد
بزرگ بزرگ بزرگتر
اشکهایت پیش از رنجهایت چکیده بودند
این واگیرهایی که از تو مانده است
فرارت را سختتر میکند
کودکانت!
ناگهان مقصد تمام اتوبوسها میشوی
از ترس سنگسار به چاه آتش میفتی
بوی تند آتشت خاکسترم میکند
در واپسین نفسهایت هنوز
ستارههای کوچک بداقبالیات را در آغوش داری
کودکانت!
تپش! تپش گاز!
تپش گاز در دل خرمنهای گندم!
سرطان شروع توست از جایی که تمام شدی
آتش گرفتی تا تاریکیهایم را روشن کنی
به سرطان آلوده کنی
این تاریکی آیاتی که هیچگاه خوانده نشدهاند
تو، تودهای بدخیم از سلولهای مردهی گاز
مولکولهای گاز در نهضت تکثیر سرطان، انقلاب میشوند
سرطان کوچک من!
رخنه یعنی خودت را پخش کنی
شروع شیوع
اسید شوی، در هر باران بباری
رخنه یعنی سرطان شوی، سُر بخوری در سَرم
بِچِکی از لباسهای شسته شده
بمیری و در قبرستان خانوادگی گیاه خوردنی برویی
کافور شوی در غذایم برای سرکوبت
رخنه، مولکولهای گاز است که از وحشت کبریت پراکنده میشوند
اما هنوز
وحدت سلولهایت،
انفرادیهای کوچکی را میسازد
که اعضای بدنت را تنهاتر میکند.
ثانیههایم به زمانت مهاجرت کردهاند
در حَرَم نامُطهر تنها
گوشهنشین شکوههای آفتابت
در خشم ریز ریز کاغذها
آثار اربعه سوختنت در این اجاقهای گرم کور
قل
هو
احد
کودکانت!
در دوران کوچک دهانه رحم این تونلها
سرطان
آیات
کودکانت
پایان تو هستند
تو تجسم دردی
تو آنقدری زیاد میآمدی
که همیشه رختآویزها کم میآمد
رنگها کم میآمد
اتوبوسها کم میآمد
شین از تپش میافتد
کودکانت کم میآیند
سرت را توی باغچه میکارند
«با آن نخل ناخلف که تبر شد»
از موهای نخلت حسرت میچینم
بوریای تنت را میبافم
میبافم همین انگشتهای زخمی خسته را
ادامه زندگیات را به بودگی میبافم
میبافم پوستت را
و شبها و این بوریای همآغوشی…
#هیفا_عقیلی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
