در امتداد کسالت تن
انهدام عصب
و برآشفتگی پوست
از عبور فصل
در ابتدای تورق کهولت
این حباب ظریف
که شکل بدوی مرگ است
گلویم را صاف میکنم تا بنام بخوانمت
ای تو
ای قد کشیده در متون مقدس
بلندبالای بیرون زده از قاب تصویر و تصور
با قلبی که آخرین اندام جنسی من است
به کشف تو آمدهام
اگر که نرانی
و هیچ حرفی دلم را قرص نمیکند مگر که بخوانی
به نام نامی من
که پیراهنم وامدار اصطکاک تیغ و رگ است
و دستم به خون کسی آلوده نیست
جز خودم
به نام من که از آفتاب چیزی نمیخواستم
جز آفتاب
و از زن
زن
و در میان عناصر
تنها منم که نصبم به فلزات نمیرسد
فرزند آدمم
تراکم خواهش و خشم
در خیز بلند کشف
غسیل گریه و باران
که اگر نمیراندی
کودکان گُلفروش خیابان
از گُسلهای کمتری عبور میکردند وُ حالا جور دیگری به احتکار تو برخواسته بودند
ما مرتکبان عشق و جنایتیم
و قلب
آخرین فرستادهی تو بود که رسالتش همینها بود که گفتم
اگر که بشنوی و نرانی
اگر به نام بخوانی
به نام نامی خلق
گسیل
عجز و کسالتی که خیابان را خیابانتر کرده است.
#میلاد_آل_خمیس
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
