جمع تکّههای روی زمین
بین بغضهای کپکزده در خانهای که یکسال تخته بود
با انگشتم که گچ شد نوشتم: کبود
تمام خانه شد چمدان را بستیم و نشستیم
اما چمدان ننشست
۲۴قلم شاید چون جفتی میپرد برای تابستان
رنگ پرت آسمان میکند
قسم به جوب میخورد؛ میدانستی…
نشستیم و نوشتیم کبود تا نه، ده، یازده شب…
داد میزدید: بیا عقبی
چمدان با صورتی متراکم به گردن دست افتاد
از گردن انتظار، اعتراف
از گردن طعم تونل در امتداد دورشدن سه بار افتاد
گرفتار نصفه نخی گرهخورده با لامپی سقفی با کفی گرم در خانهای بارانگیر
به رادیو گوش میدهیم سیلی جدید در راه است
با طنینِ ریختنِ اتاق در آخرین اشک
پنجرهها دیگر تاب شنیدن این همه زیبایی را ندارند
در باغ بیستارگی و داس کهنهی نور مینویسم: بی توام درد میکند
آن جنگل داغ و باد یخی
دیگر سایهای جا نمیگذارد
نخی نصفه مجبور نوشتنم میکند
تا به دانهدانه گرههای باز ناشدنی، بیاندیشیم، درخت شوند
در مهمانی، مغازه، تخت، پیادهرو، آشپزخانه جاده کسی هست در همهی نوشتههایم در را لگد میزند
میگوید: سلام
پاسخ میدهم: سلام
نمیدانم کیست!
روزها و شبها چه فرق میکند در کلمه!
و ما در تبسّم دو روز یا شب بودن چه میکنیم
زیر چمدان
زیر ۲۴زبان
زیر لامپی روشن
چهارپا
افرای سرخ هستم
که جای سایهام
به زمین افتاده….
#مهران_ابراهیمی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
