–
شعر مدرن چگونه میتواند به مسئلۀ زن در ایران پاسخ دهد؟
پروژۀ شعری فروغ فرخزاد، زنِ مطالبهگر مدرنی است که به دنبال احقاق حقوق اولیه خود بهمثابه انسان در جامعه است. متأسفانه با گذر زمان در ایران، نهتنها مسائلی که فرخزاد در شعر خود طرح کرده بود حل نشدهاند، بلکه تشدید هم شدهاند. اما نکته این است که با وجود تشدید مسائل علیه زنان، کمتر شاعر زنی یافت میشود که «زنِ» پروژۀ شعری او بهمثابه امری پروبلماتیک طرح شده باشد.
شاعران زن بسیاری هستند که «برای» مسائل زنان شعر گفتهاند، اما در این میان چه کسی شعر «از» زن گفته است؛ آن هم نه در یک یا دو قطعه شعر، بلکه دو کتاب شعر. این است که لیلا محبوبی را بدل به شاعری مهم در شعر مدرن ایران میکند که بعد از فروغ فرخزاد، «زن» به پروژۀ شعری یک شاعر تبدیل میشود. «زنِ» شعر محبوبی، زنی گمشده از سرزمین، مطرود از جامعه و شکستخورده است. اوج کار مدرن او در کنار زدن کلیشۀ «زن بهمثابه مامزمین» است که نگاه قدسی و الهامبخش طبیعت به زن را برمیدارد و با لایهای ضداسطورهای به خوانش آن میپردازد.
زن به مسئله تبدیل میشود وقتی زن به مفهومی ارتقا یابد که خروجی آن این سطر باشد:
«زنان بسیاری در من گمشدهاند
با چشمانی سیاه
و موهایی آغشتۀ خون»
***
شعری «برای» زن و مسائل زنانه بسیار خطرناک است. و این خطای بزرگ شاعران زن است که سعی میکنند دردها و رنجهای خود را با «توصیف» مسائل در شعر حل و رفع کنند. این توصیف، اگرچه میتواند عنوان رسانهپسندی مانند «شعر زنان ایران» را به خود بگیرد و به شاعر التیام بخشد که شعر میتواند درمانگر روح و روان باشد، اما از این جنبه خطرناک است که مسئلۀ زن را اغراقآمیز، تخیلی (ضدواقعی)، و «زیبا» میکند.
مسئلۀ زن در ایران به آرایش نیاز ندارد. تقلیل مسئلۀ مهم و واقعی زن به امری زیباشناختی، که در پایان شعرخوانی، در عوض اینکه ما به هر طرح مسئله بیاَندیشیم، به شاعر بگوییم «آفرین! عجب شعر خوبی بود!» خود میتواند بدل به فاجعهای دیگر شود که به همان اندازه زنستیزانه و ظالمانه است.
شعری که به دنبال طرح پروبلماتیک مسائل واقعی در خودش است، نه استعاری است! نه زیبا! نه تخیلی! نه اسطورهای! نه کلیشهای! اما با رسانهای به نام شعر با ما سخن میگوید، نه فلسفه! نه جامعهشناسی! نه تاریخ! نه روشنفکری!
شعر شما چگونه میتواند به مسئله زن در ایران پاسخ دهد، که در دام شعری زیبا «برای» زن نیاُفتد و مسئله را ریشهکن نکند؟
—–
زنان کُندر میسوزانند
سایهها با جانی از باد
زخمی از شهود وُ
دلی دچار سیاهزخم
معبد میرویانند
با لبانی کبود وُ تلخ
دخترکان
شهودِ زودرسشان را به لاشهی زن میسپارند
طوافِ باد
با پیراهنی سپید میپیچد به زن
با باد میرود جانشان
سایهها منتظر
جان زن میان باد پارهپاره میرود
با کُندری که میسوزد
معبد
ایستاده
خیره به طوافی که میوزد.
در این مقاله تلاش کردم شعر لیلا محبوبی را بهمثابه شاعری فمینیست_پاستورال خوانش کنم. فیگور اصلی شعر محبوبی، زنی است که از جانب طبیعت و انسان طرد شده و بدنش مالامال از زخمی تاریخی بوده است. او که از سرزمین ریشهکن شده محل تازهای برای سکناگزیدن نیافته است.
لیلا محبوبی با تمرکز بر فیگور زن دیدگاه تازهای دستکم در سنت شعر شبانی ایران پدید آورده است. پیشتر شعر معاصر ایران تحتتأثیر سنت هلنیستی (تقدسبخشیدن به طبیعت بهمثابه وطن از دسترفته) یا سنت رمانتیک (شاعر نگهبان طبیعت در مقابل فرهنگ) بوده است. شعر محبوبی به زن بهمثابه «دیگری» مینگرد که نه در طبیعت پناهگاهی دارد و در طبیعت انسانی (فرهنگ) نیز نوعی ابژهی جنسی تلقی میشود.
عنوان یکی از اشعار او «زنان بسیاری در من گمشدهاند» است. امید دارم که روزی، این زنان بهواسطهی زنانگی خود، سرانجام دوباره خود را پیدا خواهند کرد و پیدا خواهند شد.
#مازیار_چابک
#لیلا_محبوبی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#نقد
