چگونه بنویسم رود
که رود از سنت معناییاش
شاخه شاخه شود
وَ نمادها را دنبال نکند
تا استعاره نباشد از خون؟
چگونه میبنویسم رود
بیهیچ تصرفی در رفتار رود
که بیدار نشود
چون خون کشته بیارامد کف خیابان
وَ خونها و رودها تسلیم من نبودند
با هر نفس
موج میگرفتند بر آسفالت و نزدیکتر
وَ چشمهای گودافتادهای
از مغاکشان
مرا در خود فرو میکشیدند
میبلعیدند
– آیا ما را نمیشنوی
که رخ دادهایم در اتفاقات روزمره؟
آیا در اخبار شایع نشده
تودهی ابر سنگینی
شرح ماوقع خورشید را خطیر خواهد کرد؟
آیا نمینگری که حافظهی شهر
افتاده در عقبِ اسمها؟
خونها و رودها به خطابه بودند و من
معاصرانم را میسُراندم به خندقهای تاریخی سر
«صبحگاهی سر خوناب جگر بگشایید
ژالهی صبحدم از نرگس تر بگشایید
دانه دانه گهر اشک ببارید چنانک
گره رشتهی تسبیح ز سر بگشایید»
وَ دیدم خاک مرده را که در بناگوشش
خونها و رودها زوزهکشان
پنجه بر صداهای دیگر میکِشند و
صداهای دیگر را میکُشند
زیر زبان بردهام
زیر زبان خاک مرده پیوسته در سخن است و رودارود
لب تر میکند از سفالینهی مرگها.
#نگین_فرهود
.
با یاد و خاطرهی بکتاش آبتین