دارم پوست می اندازم
دارم برای آخرین بار به پوستم نگاه می کنم
و روی پوستم آب می ریزم
این نهایت پوست است.
پوست شورومودار من !
کثافت عا..!
دور شو!
نزدیک خودم هستم
خود خود خودم که ازخود اولیه ام دور می شود
دارم برای آخرین بار به طریق معمول شاش می کنم
و با پوستم داد می زنم
مگس ها حیران می شوند
و لامپ را فراموش می کنند
بیایید
اینجا زیر پوستم چراغی داغ و خرم است
دورم بگردید!
مگس ها فراموش نکرده اند
حیران نشده اند .
چند روزی ست که پوست پیشانی ام درد می کند
من انسان مطلوبی نیستم
و همیشه از بوی نامطبوعم خداوند پوست دماغش را می گیرد
و دمار از پوست سبزه ام در می آورد.
جوش های گوشتی زیر پوستی می زنم
گرمای مهلک گوش
وتب خال های برونی و درونی آزارم می دهند
موهای سنگین مردانه درآورده ام
خسته ام.
باید به استخوان رسید
این راه دراز را با اسب های مختلفی طی می کنم
و نامه ی گوشتی را به پادشاه خواهم رساند.
با این که دلم خون است و احساسی غریب به پوستم چنگ می اندازد
می فهمم
پادشاه استخوان نیست.
مردم از گرسنگی
کنار دروازه ی خروجی شهرمی ایستم
مایوس روی یال های اسبم پوزه می کشم
و اشک شورم را لابه لای آنها روانه می کنم
یال های اسبم خر نمی شوند
و اجازه نمی دهند
اسبشان را بخورم.
گرسنه ام
دارم پوست و گوشت می اندازم
به نصف رسیده ام
اما خبری از استخوان نیست
هیچ استخوانی در این اطراف نیست
دست می زنم
نه!
انگارهیچ سگی
هیچ پدر سگی
هیچ مادر سگی
در این اطراف نیست.
اسبها را به امان خدا رها می کنم.
دائم شکست می خورم
اشتباه می کنم
هنوز موهای مردانه ام رشد می کنند
و با این گوشت های لمیده ی پر از مو
به امان فکر می کنم.
جنون سراسر راه آفتابی را گوشتی می کند.
راه فراری نیست
پلیس ها ی گوشت و استخوان دارند سر می رسند
من جرم کرده ام ونای دویدن ندارم
پاهام تا ران در لای گوشت های اطراف گیر کرده اند
می ترسم
دندان بخشایش خداوندی در می آورم
وناگهان
تمام امیدم
در استخوانهای اندام پلیس های کم سرعت
جمع میشود
حرص می خورم
و خوشحالی چون دختری که پس از موهای مش کرده اش شادمان به خانه می رسد
در اطراف این چراغ نورانی و داغ و خرم زیرپوستی ام موج می زند
و
خاموشش می کند.
#آرش_اله_وردی
وب سایت
cherouu.ir
http://t.me/cherouu