دیگر با دستهایم
زوزه نمیکشم
تمام هیجانات طبیعیام را
در آروارههایم مخفی کردهام
به خودت بگو
مردی که به تو زل زده بود
نقطهی جوش آب را نمیدانست
باران را میشست
و در یخچال میگذاشت
تا برههای لاغر روی درش
زنده باشند
خدا صدای گرگها را میشنید
صدای حیوانات وحشی را میشنید
چند گام با کفشهایم
به عقب برگشتم
و دهانم را شستم
کفشهایم
جریان هوا بود
که تو را میآورد
وقتی از تو چیزی برمیدارم
استخوان کتفم جا میافتد
هنوز به خودم عادت نکردهام
جهات مختلفم غروب میکند
چه چیز دردناکتر از چوبان
وقتی گلهی گرگها
به جنونش میبرند
او که
از هیچ ابری
در آسمان نمیترسید
سنگر میگرفت
سنگها
محاصرهاش میکردند
ولی در پهلویش زخمی نرم
احاطهاش میکرد
برای چه به قلبش معتقد بود؟
برای چه زیر لب آواز شبانی میخواند؟
هنوز به صورتش وفادار است
و چشمهایش
غریزه ی تو را میپاید
چه غمگینم
وقتی نه گرگبانی بلدم
نه چوپانی
فقط درون خوابها
دنبال رگهای سیاه میگردم
تا به دستت بیاورم
هنوز میدانم
اگر دهانم را به مرثیه ببندم
بیشتر زنده میمانم
چه بود دعای پدرم
زیر لبهای سیاهش؟
در عفونت صحرا
چگونه گیاه موهایت میرویید
تا زنده بمانم؟
تنها میتوانستم
شهر را به توفان خودش ببندم
و باد را ببرم
در مخلوطکن تا گردباد درست کنم
وقتی آشپزخانه
دود میگرفت
ما از سفیدی نور شکایت نمیکردیم
چرا که نور
در خدمت خدایان است
عرقهای شفافمان را
بیرون میریختیم
و ضایعهی دردناک خانه را
زیر خاکهای کوچه پنهان میکردیم
شب اما
قبل از ما رسیده بود
صدای گرگها را دریده بود
صدای برهها را دریده بود
و روز چوپان را سیاه کرده بود
می ترسیدیم
از چشمهایش
از تاولهای کف پایش
راه میرفت
و گلدانها را
زنده زنده
در باغچه خاک میکرد
همه مسموم شدیم
شب را خورده بودیم
شب را مانند
قرصهای اعصاب بالا انداختیم
تا به صبح برسیم
تنها چیزی که مانده بود
نمانده بود
تنها توانستم
دستهایم را
از عرقگیر پدرم
بیرون بیاورم
دستهایی که بعد از تو
از قلم افتاده بودند
و کسی از آنها حرف نمیزد…!
#ایمان_سیدی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🔴⚪️🔴
cherouu.ir سایت
🔴⚪️🔴
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل #مجله_ادبی
#شعر_دیگر #شعر_معاصر #شعر_پست_مدرن #شعر_سیاسی
#شعر_متعهد
#ژن_ژیان_ئازادی
#شعر_امروز #شعر_آزاد
#شعر_پیشرو #شعر_متفاوت
#poet
#poem
#poetry
#magazine
#poem_iran
#cherouu
#woman_life_freedom
