دو شعر از #بتول_عزیزپور
۱)
“از اختیار می گویم”
دست ها
پاسداران حنجره
و آسمان من
این تکه ی ابر
و آسمان من
این تیره ی اندوه
از کجا می آیم
از کجا می آیم
که هاویه را
خوشی از عشق می دانم
و «بلی»
را
نشانه ی شکست
الست بربکم
الست بربکم
الست بربکم
از زنجیر آینه ام برهانید
خواب_
این سکر ملال
زانوان تردیدم را
خواهد ربود
از زنجیر آینه ام برهانید.
این عشق
دلی دیگر می خواهد
تن من بوی خاک می دهد
و بازوانم
رهین نگاهی است
که پوستم را
شعله ور می سازد
از زنجیر آینه ام برهانید
من از مستطیل مذهب بیرونم
و از خطوط مستقیم موازی
من از تسلیم ازلی رهایم
و از خوابهای پیر لایتغیر
من از اختیار می گویم
و جای پایم را
هیچ سیلی نمی پوشاند.
۲)
اكنون نفس من از صدای تو بلندتر است
و انگشتم
در تصرف خاك
زوزه میکشد
از آشفتگی میآيم
كه بيرقم رنگين است
باد را ديدی
با زبان بريده؟
دو زنگوله
به پلكهايم میآويزم
تا شب در مردمكهای من
خواب ليلی نبيند
و خون در شكاف استخوانهايم
رها از ريختن گردد
هميشه باران
گيسوان مرا خيس نمیكند
و دستی كه چشمهای مرا میبندد
همیشه پیر است . . .
#بتول_عزيزپور
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟤🟠🟤
cherouu.ir سایت
🟤🟠🟤
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل #مجله_ادبی
#شعر_دیگر #شعر_معاصر #شعر_پست_مدرن #شعر_سیاسی
#شعر_متعهد
#زن_زندگی_آزادی
#شعر_امروز #شعر_آزاد
#شعر_پیشرو #شعر_متفاوت
#poet
#poem
#poetry
#magazine
#poem_iran
#cherouu
