جنینِ جنزده!
جانِ سبزت را به جنگلِ اجداد
به اعصارِ فراموشِ زمین ببَر
پلنگِ پلکت را بر قلههای آغازینِ جهان بِگمار
رقصِ یاختههای تنت را
بر آوارِ کهکشانهای سوخته
شیواساز
دوام سرگشته را بِدَر
بِدَم
مهرگیاه را
در مذابِ حیات
بیرون بکش مرا از کمرگاهِ کودنِ میمون
بیدار کن
خوابهایِ ایمنِ بهشت را،
اجدادت را از غارهای غارت و خون
فرا بخوان
در زیر آسمانِ شبِ عریان
پیکرهای بهیمیشان را فراهم آر
بگو تا هر کدام با هیمهای
از کوههای بهمنی سرازیر شوند
پَرپَرِ ققنوسیِ قلبت را
به آنان بسپار
ما دل و دریا را به دور افکندهایم
جنینِ جنزده!
ناهیدِ ناشنوده!
بارآور کن ماقبلِ تاریخِ قلب را
(دل را به بسترِ دریای باستان دریاب!)
خود را به پیش از طلوعِ کهکشان
انداز
شیرابههایِ مادرانهی تن خود را
با بالِ نیلوفرِ اَلَست
درآمیز
کُهنهجراحتِ راههای گمشدگیمان را
پابهپا بِبَر
وَرزای گمشده را
همآنجا
قربان کن!
نایِ ناهیدت را نمیدانیم
نارِ ناهیدت را نمیمانیم
طنینِ نورت را نمیشنویم
جنینِ جنزده!
ناهیدِ نادیده!
شعلهی چنگت را
بزن به کهکشانِ جنگلِ اجداد
آنجا که ساحرِ قبیله اولین نام را نامید
در گرگ و میشِ حیات
و نیاکان
بَر ایستادند:
نیمی نان و نیمی دل
«انسان-انسان» و «ماه-پلنگ»
بگذار درکشم جامِ هوشِ سبز را
#شاپور_جورکش
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد