یک بوق مقطعِ ممتد
با صدای مقطع
مینشینم روبهروی شمایلِ اخراجیام
دورِ پس از اکنونم پیشبند میبندم،
مرگیتر نشود تنِ مدارایم
نازکم هنوز وز کردهی انهدام
به اشتیاقم تافت میزنم
پریشانیام را کوتاه میکنم
میگذارم امیدم بلند شود اُتوش میکنم
آرایشِ بیگاه میزنم به چروکهای انقلابیام
و به گرههای مُشتم کِرِم
بلند میشوم
سرمایهام کفافِ آرام شدنِ زیباییام را نمیدهد
ریشم را گِروی فراموشی میگذارم
فَکِ شِیو شدهام در کبودیِ از انگشتها میسوزد
شورهی اضطراب روی خشکیِ انتظارِ شانهام
به شانههای شورِ ترک خوردهام که باد میشوم
یعنی رضا به رودخانههای بسته شدهام ندادهام
هنوز چند درصدم بدون رتوش مثل دریاچهی رضائیه زنده است
نمینشینم روی قدرتم، شعار نیست
در صدای مقطع ممتد میشوم
بلند شو
از سالها خوابزدهی کجاست این گربه
گربهات گربهام گربهی بیضمیرِ سالها در کجاست آینده
از سالها هر صبح داریم تزریق میشویم
تکثیرِ بیزمین تشدیدِ مقررِ ساعتهای بردگی
تنظیمِ برابرِ حقوقهای نشئگی
بلند شو از کشیدنش
ببین منم که خواب نمیبینم
روبهرویم عقب است
قبری برقرار، مومیاییِ عمرهای خورده شده
دوشقهی تا هنوز از پیکرِ دوهزار و چهارصد سالگی
روزهای سیاهِ تعطیلِ قمری
شبهای آوازهای کهنهی خورشیدی
لای تیرِ چشمهام خزر به تبخیر میرسد
تاریخِ ما از مناسبات، جغرافیست
دارم نسیان را عق میزنم بلند شو
خوابیدنت تقلیل فاجعه است
تقلیل فاجعه نیست خوابهای تو
در خوابِ ابدی میخواهدت فردا میخوابدت زانو
در قرابتِ دهانهای متروک
از غرابتِ اشتهای فسیل
مرگ شدیدن مشغول ماست
سیاهیِ سرزمینات را نپوش
آرایشبیگران را کاوه شو
دست از لافهای بهاری که نمیرسد بردار
دست از در هیجانِ ناگهان بگیر
چهقدر خوابهای ما قرصآور است
داری توی خواب دروغ میگویی
تفتیشِ خطوطِ این جغرافی تبانی کدام تبارهاست
ما چهقدر مدارا بودیم
همیشه حافظهی فلاکت استعماریست
بلند شو
هنوز از نابودیمان چند قسط مانده است
به هنوز چند درصدِ گاوخونی سوگند
به هیرکانیِ مظلوم
به زایندهرودِ مسروقه
به تهران، اگزوزی که از آن خون میریخت
از فاجعه تا فاجعه سرِ کچل کرده را گرم میکنند
من داغم است
مثل سایهی موهای بارور از فلسفه بر کاغذ است،
تقطیعِ تخریبهایمان
تخریبهای دستهفردی/پالایشگاهی
در کمال بیخوابی
نمیبینی دارند بیصدا میبرند
پوستهای بیچروکِ تنم را
جراحانِ جهانی
آنقدر کویریام آنقدر شرجی که دارم از خودم خفه میشوم*
آنقدر ابریام آنقدر کوه که از خودم پرت میشوم
بلند شو
فرهنگِ اعضایم به شیوهی شیرهی انگور کشیده شد
چهقدر خوابیده این موهای شکستهام
روزی چندمرتبه از تمام افزودنیها میشورمش
بلند نمیشود از زیباییاش
بلند نمیشوم از کوتاهیام
بگویم این خطوطِ محتومِ مرزیام تحمیلیست
این نامهای اطرافم تحریفیست
این ادارهی بدنم تقبیحیست
فرسایشِ رگهایم تفضیلیست
این رسیدگیهای کال تفریحیست
ویرانیام تضامنی تصعیدیست
به احداثِ سدهای مناسبات چشم میریزم
تنها دست میکِشم
و به چرخیدن بُرس لای موها رشک میبرم
دارم از انجامِ زیبایی عق میزنم
از مبارزهی بیداریام عق میشوم
بوقِ مقطع
آزاد نیست تا پدرجدِ تاریخیام
شدیدن مشغول ما هستند
صدایی که میشنوید اورژانسی است
اِشغال است خطهای آبادیام
یک بوقِ مقطعِ ممتد
اِشغالیام
دچارِ ریزشِ بیتافت
آزادیام به مویی بند است
گفته بودم کچلم
یک برهوتِ ناتدریجی
اعلام بیاعلان است آستانهی آگاهیام
من داغم است
دارم داغیِ تکهپارههایم را عق میزنم
بلند شو بلند شو بلند شو
از روی دچارم
من جغرافیای تاریخ توام
با صدای از همیشه مقطعم
من جغرافیای بیهمیشهی تاریخ توام
تو تو شما فریبِ ملالِ چندصدساله را خوردهاید
که تا هنوز در عذابِ اشغالیام
دارد صدای بوقهای کِشدار میآیدت
ما زندهایم وَ به گناه خویش اعتراف میکنیم
ایران پیراهنی که از آن تن میریخت
#علیرضا_مطلبی
پانویس: آنقدر شرجیام که خفه میشوم از خودم، از شکوه مقیمی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد