شرح بیداری
وقتی رویاهای آدم تمام می شود
وقتی که آن درویش غرق در خون شد
و پاهای لطیف آن زن
در لابه لای مه و شاخه های کبود
وقتی که در خودم
شروع به درخت شدن کردم
همه چیز اشاره به افتادن داشت
که در خاک نامی ست
شبیه نور آن ستاره ی خاموش
که ماهیان در آخرین لحظه زمزمه اش می کنند
و همه چیز از این جا آب می خورد
صیادان با گونه های سوراخ
و فلس های چسبیده به چکمه هایشان
از شهرهای دور آمدند
و دریا را به لهجه ای تلفظ کردند
که شهر
پریشان شد
وقتی در قناره ی قصابی ها
نبضی خون آلود
جهان را وحشتناک تکرار می کند
مردم در حیاط یک مسجد قدیمی
به درختی دخیل می بندند
که ریشه در قلب درویش من دارد
و زیر پوستش نام لطیف زنی ست
که هنوزاهنوز
به این سطح گرم فکر می کند:
آهوی زخمی
در دشت
چه گونه دودا؟
و همه چیز از این جا آب می خورد
که هر کس به فکر زخم های زندگی خود بود
پهلوانان
در زنجیرهای خود ماندند
و ما
خود را
به بازوهای خالکوبی شده از عشق
با سکه های آهنی نشان دادیم
سربازان زخم های زندگی خود را
ستاره کشیدند
رژه رفتند رفتند رفتند … وَ
#فریاد_ناصری
?صفحه ی تخصصی شعر #چرو?
وب سایت
Cherouu.ir
اینستاگرام
Cherouu11
کانال
@cherouu
http://s6.uplod.ir/i/00914/olnibjllycfr.jpg