تمام شد
شانه به شانهی شب
از شریانِ شرابیِ مه رد شدیم
رأس ساعت «الله اکبر»
درست وقتی که خورشید
دهان درختان خلیل کلا را
به پستان می گرفت
گرته بر داشتیم از طلوع
از گرگ و میش
از گام گوزنی که آن میانه می چمید
و ما نمی دیدیم!
برای بازتولید مفاهیم ماه
رویایی را ته دره فرستادیم
چه کسی فکر می کرد
یک دختر ۱۴ ساله
توانایی رساندن
چند کامیون چوب نراد روسی را
به چهل سالگی اش داشته باشد
و خودش را پرت کند به رویای پسری
که بوی معاشقه بگیرد کلبه ای چوبی
آنقدر که ماه چشمانش گشاد شود از مستی!
….
تازه دارد ترسم میریزد از چهلسالگی
و این ارتباطی
به شبِ سطر بالایی ندارد ….
اینهمه تاخیر دلم را سوزاند
با تو باید می آمدم از نیمه شب خرقان
که چهار ستون بدنم را چهار سال پیش لرزاند
با تو باید توسکستان های گرگان را گز می کردم
و گیسم را می سپردم به سر آشفته باد…
هیس!
دستم را روی دهانم باید بگیرم
کفر است این حرف ها!
من گردنم را میسپارم
به گلوی درختی در توسکستان
#فهیمه_محمودی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🔴⚪️🔴
cherouu.ir سایت
🔴⚪️🔴
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل #مجله_ادبی
#شعر_دیگر #شعر_معاصر #شعر_پست_مدرن #شعر_سیاسی
#شعر_متعهد
#ژن_ژیان_ئازادی
#شعر_امروز #شعر_آزاد
#شعر_پیشرو #شعر_متفاوت
#poet
#poem
#poetry
#magazine
#poem_iran
#cherouu
#woman_life_freedom
