برگرد
سر قولت بمان
معشوق عصیان عطر بهاررنارنج
همزاد گل های چای به شبنم نشسته
به یاد بیاور
مراسم تدفین کتاب ها ی کتابخانه ی شهر کوچمان در تابوت صندوق های پرتقال
ونام آخرین کتاب
” برمی گردیم گل نسترن می چینیم”
خاک بر سر شدندکتاب ها
گفتی “برمی گردیم”
.
خدایی باید ما را در جنگل های سیاهکل رها کرده باشد
و بر هر درخت داری بر پا کرده باشد
خدایی باید ما را به عمق غار عالیصدر پرتاب کرده
وهیولای درونش را به ما نشان داده باشد
خدایی باید با رنگ نقش حکم و خاطره زده
و گفته باشد
سیاه تر ازسپیدی پیراهنت که به جوخه می رفتی رنگی نیست
خدایی باید ما را به جشن گردن آویزها و پلا ک ها دعوت کرده باشد
که مادران برای دیدن فرزندانشان مشتاقانه به گور می روند
و خدایی دیگر باید ما رادر میان کاغذ های رای مچاله مچاله مچاله کرده باشد
وما را با انگشت اشاره ی جوهری به سخره گرفته باشد.
وهمه خدایان در تفاهمی
با فوتی قوی ستارها را خاموش کرده و در شب بخیری
و ما را به خوابی عمیق عمیق عمیق فرا خوانده باشند
و خود به سلامتی این پیروزی پیکی بالا زده باشند
.معشوق جوخه های آتش
معبود چوبه های دار
طلوع کن
از پشت کوه های دماوند طلوع کن
بتاب
بر یاس های کبود کوچه باغ های تجریش بتاب
و موهای آشفته ام را،با تزیین گل یخ بباف
برف شو
ببار
بر چنار های سر بهم آورده ی ولی عصر ببار
و انگشتان اشاره را که برای تعیین وزش باد به بالاگرفته شده اند سپید کن
جاری شو
از پل سر نخور، پرتاب شو
به عباس آباد برس
وبه ماشینی که از ما عبور کرد
سلامی نظامی بده
بخار شو
همراه سرب های معلقی که گلوله می شوند
به آزادی برس
و بنایش را ببین که هیچوقت غبار روبی نشد
در این میدان
هر مرد ی که یقه انگلیسی برتن می کند تویی
هر زنی که جزوه ی بچه اش را برای کپی می برد منم
لباس های چریکی چرک و چروک شد
اعلامیه ها بی جنگی علنی
مردود
مادر صحنه بودیم، ما امتحان کردیم
ما از تابوت صندوق های پرتقال کتابها به صندوق های رای کوچ کردیم
ما رد شدیم، مردود
مردود، دود
دود های حلقه حلقه ی سیگار.
.
معشوق ساحل وسیگارهای نم کشیده شمال
معشوق شوق زده ی ایدئولوژی برابری
تاوان خوشه های خشم
برگرد
سرقولت بمان
وبا دست های مهربانت لابلای موهای کوتاه شده بعد از تو گل یخ بکار
.
.
من تغییر کرده ام
من در تکرار کابوس رگبار باران و گلوله
و میدان های مینی که چوبه های دار جایش کاشتند
با پر پر شدن پیام پروانه های پر پولکی
دور شمع شعر
چون توسر بدار نشدم
من سر براه شدم
#محبوبه_ابراهیمی
#ما_در_صحنه_بودیم
#انتشارات_نصیرا
صفحه تخصصی شعر #چرو
@cherouu
⚟☩⚞
Cherouu.ir