*ملیله های مسی *
عروس شده بودم
و سیمهای مسی
از موهایم آویزان بود
باد میوزید
و موسیقی باستانی از موهایم بهگوش میرسید
مادرم میان پرهای بالشم
پونه میکاشت
تا کابوس مارها به من نپیچد
عروس شده بودم با چلچراغی از
سیمهای مسی
و میترسیدم از کابوس مارپلهها
برگشت
بازگشت
بی فرگشت تکرار
جهانی بی نقطه
بی نقطهی شروع
بی نقطهی پایان
بی نقطهی برش
بی سهنقطهی
بی حرفهای ناگفته
تا ادامههای دامنهدار
میترسیدم
تو قهرمان شاهنامهی من نبودی
تو در شبنامهای ظهور کردی در شبی بارانی
و معشوقهی سومت جاسوس خدای معبد بود
تو که در نیستان جانم آتش به اختیاری
میترسم بیدار شوم
به نهال قلم دست ببرم
شعر شکوفه دهد
میوهاش عشق تو نباشد
#محبوبه_ابراهیمی
وب سایت
cherouu.ir
اینستاگرام
cherouu11
http://t.me/cherouu