…
دافعهٔ دست
جغرافیای برهوت!
گم بودم در شورهزار
کوهی آه
میسُرید خار از دامنم
و سرانجام، بیراههای میانجی!
سکوت، حلقهٔ زرین بر انگشتهای خَم
بیرون مانده ریشههای اجابت
از صبوریِ اندام؛
مسيرهایِ اصلیاند بوها
دانهٔ فلفلی
به جنبش انداخته سایهٔ روشن
باد از هراس
فرو میریزد باران
و بهار بهار
وظیفهٔ تو
تمام است!
من که از انهدامِ سنگ
بغل گرفته بودم زخمی بنفش را
فصولِ پدیدار
از حیرتم میشکفتند
سبب نبود
شکلی از دویدنِ اسب
در لکههای پوستی
سرعت سقوط ماه
از آسمان
کُندیِ محسوسی داشت
دلالت فاصله آینهای است هماکنون
نگو تو از مجاورت من میآیی!
منِ آشپزخانه
منِ تعلیم دهنده
منِ رونده
پاشیده شده خواب
بر بستر تمدن؛
دو گیس من مهیاست
و تاب میخورد سرِ تو!
افعیِ سرخی کمطاقت
گره بر گرههای بیشمار
زدهاست قیچی
و حکمِ جاری به گوشهای پهناور بیابان
نجواست:
بباف فلسفهات را
سرسریتر از قصه
دو ستاره از چشمم
بدوز به ویرانی
بگو چه داری مگر
از دردسر تازه
در سبد اعتراف و خرید روزانه،
شایستهٔ نامی که گل کنم دوباره از پیراهن سبز!
گناهِ تازهی من
رشد کرده است
وحشیتر از رایحهٔ (هَلپه)
و دشت در قُرُق ِ تلخیهاست
آمده از سر
بیرون
محال در لذایذِ (شاید که زندگی همین باشد)
نیشخند،
بر بیهودهترین سوگواری
ناگهان میافتاد بیرون از رِیل
تمامی اعداد و عقربه
روان قدم میگذاشتند در خونم
هلاهلِ کژدم
آنچه که بیضربان، واژه میشد
تا
شب، -هیزم تَر –
بسوزد
انگار
در معالجهٔ وقت
درد،
برهنه نشد
انگیزهٔ تمام گیاهان
ثمر نبود
که با ریشههای هواییِ آزاد
در آبهای شور
زیست میکردند
بوی تند لاکهای خالی از پُشت
در سکونِ جلبکها
میچرخید
و پنجهٔ آواز، ماه را بدرقه میکرد
صید از تکرار نمیافتاد
افتادیم از همسُرایی
یکییکی
به کاسبرگِ گلی
یا
کیسهٔ نرمتنی
و نگهداری از باران
چه چشمهای منزهی میخواست!
#مریم_سید_افقهی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد