بودی و نگاه میکرد به لای کلمات
چند و چون اش را پرسید از سطل آشغال
که در دهان چهارگوش ات مرا کجا میبری؟
چروک شده بود پوستش میان زبانم
سرما بر پاهای شب
هر صبح باشی کنار چادری مشکی
و سوتین نازک و حرارت تابستان خارج از عرق پیشانی
تو را ببرد به دورترین تارخ خیابان
باران آمد
نان بودم
پرت شده به پایین پل با اشکهای مادر
یا برای کاکایی های چشمه کیله
یا خوابیده های زیرپل
یا آن کس که هیچ کس ندیدش نمیبینم اش اش بودم از دور
و یادت بود نامی از کوچه ام در فرار روز اعتراضات
سر بکشی
سربکشی چاقو را
بکشی ماشین را در پشت تلفن
سربکشی پست های توعت را/ شاعران اعتراض را با کلمات
و آنقدر که در را از اینگونه از آنگونه جمله ها به آه بکشی
بشکنی
وحشت شوی در صدای مشق کلاس ها
در کف دست معلمان اخراجی
بیایی در شهر
که هرشهر میدانی دارد از انقلاب
بگردی دنبال پلاستیک سیاه
بیاوری بالا
خیس باشد
بکشی روی خودت و نام اش را عوض کنیم
بشود میدان پلاستیک سیاه
#مهران_ابراهیمی
صفحه تخصصی شعر #چرو
@cherouu
⚟☩⚞
cherouu.ir
http://s6.uplod.ir/i/00914/t0kz8s367lqv.jpg