تماشات
کم
از صنوبر
خُرم نبود
نظارهی طلوع زمین از زحل
-ردِّ دستنخوردهی بیفهمی-
در اتاقکِ تاریک
وقتی عاجِ شکافنده
پوست را میدَرَد،
خلقِ چشم از جریحه
خون میشوُید
از دشتهای قونیه،
من تو را زفاف میدهم
ای صرع ِ گلهّی ماضی!
نذر خون
از رعشهی قافیهها بردار
که زخمِ باز
حفرهی فلَک
بر ترکهی صنوبرانِ آه
میزند
دَلمه را کاویدن.
به چاه رسیدن.
که انعقاد
عطش بازکَندن است
من آنام
آری
طبل ِ واگرد
کوبیده بر جریحهی بسته
زخم ِ مُقعرم
خال
بر سفیدهی سینهی آهو
چله گذشت
جریحه بست.
حالا بیا وُ
دهان مرا سرد کن…
#نازنین_آیگانی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد