دو شعر از #نگین_فرهود
۱)
شعرِ برای دوست
برای دوستی
برای محمد شعبانی
سلام به ارتفاع فراخوانده از صدای بهشتیت
وقتی از دهان فرشتگان
وحی میشود به زمین!
به سر سلام!
– ماه فرود آمده بر آسفالت –
سلام به نام کوچک نامیرات
که تکیهکلام خداوند است!
سلام ای صورتسپرده به ابرها
تا طعم ترت را
زیر زبان ببرند!
رود بلندآوازهی ریخته در گوش
که حبابهای گفتهناگفتهات
سطح ساکت هوشیاریات را به حرف درآورده!
بلند کی میشوی از سمت اشارهی آن گیاهِ عازمِ رشد
که دانش روحش را به کمال برسانی
بلند در تصمیم و ارادهی جمعی نورها
که درآویختهاند
به دو جانب ایمان گسیختهی دستهات از هم
بلند شو ای گواه تاریخی ما
در کتابهای مقدس
ای موسی
عیسی
محمد
و بگو چه خدایانی آرمیدهاند درون هوا
چه خدایان تسلیمشدهای
که تنفس باد میفرسایدشان
و کیست او که ستودن از آن اوست
اگر تو نیستی
و کیست او که رنج بارورِ انبوهش
نوبرانه داده به من
و من
من
دانههای قلبم را بهظرافت
در خاک گرم دوستیاش میکارم
#نگین_فرهود
۲)
چگونه بنویسم رود
که رود از سنت معناییاش
شاخهشاخه شود
و نمادها را دنبال نکند
تا استعاره نباشد از خون؟
چگونه میبنویسم رود
بیهیچ تصرفی در رفتار رود
که بیدار نشود
چون خون کشته بیارامد کف خیابان
و خونها و رودها تسلیم من نبودند
با هر نفس
موج میگرفتند بر آسفالت و نزدیکتر
و چشمهای گودافتادهای
از مغاکشان
مرا در خود میکشیدند
میبلعیدند:
– آیا ما را نمیشنوی که رخ دادهایم در اتفاقات روزمره؟
آیا در اخبار شایع نشده
تودهی ابر سنگینی
شرح ماوقع خورشید را برایتان خطیر خواهد کرد؟
آیا نمینگری که حافظهی شهر افتاده در عقب اسمها؟
خونها و رودها به خطابه بودند و من
معاصرانم را میسُراندم به خندقهای تاریخی سر
«صبحگاهی سر خوناب جگر بگشایید
ژالهی صبحدم از نرگس تر بگشایید
دانه دانه گهر اشک ببارید چنانک
گره رشتهی تسبیح ز سر بگشایید»
و دیدم خاک مرده را که در بناگوشش
خونها و رودها زوزهکشان
پنجه بر صداهای دیگر میکشند و
صداهای دیگر را میکُشند
زیر زبان بردهام
زیر زبان خاک مرده پیوسته در سخن است و رودارود
لب تر میکند از سفالینهی مرگها
#نگین_فرهود
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟤🟠🟤
cherouu.ir سایت
🟤🟠🟤
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل #مجله_ادبی
#محمد_شعبانی
#خدانور_لجه_ای
#محسن_شکاری
#زن_زندگی_آزادی
#شعر_امروز
