دو شعر از #هادی_طیطه
۱)
من رسول آیههای تاریکم
و اندوه
سنگانهی مردهای است
که در گلویم آواز میکند.
الف- لام- را
تو کتاب سینهی منی
کاشکی که بودمی به بالین صدات
و لب از قرائتِ موهات معمّا میشد.
من اگر ظلمت میبودم
در موی تو میآویختم وُ بختم
که سیاهتر
چنان روزگاری که گذاشتم.
۲)
که شن بودمی ای کاش
وَ مسافرِ گلدانهای حیات
به گاهِ موسیقیی جوانهها
وَ با تو میآویختم
که ریشههات در حیاتِ خانهیمان پیچیده بود.
شن بودمی ای کاش
وَ آهنگ گامهای تنبلِ خیس را
بر تن روزهای خستهام احساس میکردم
تا بوسههام بر گونهی دریدهی حوض
دستِ آب را میگرفت وُ
ماه را در کنار میگرفتی.
پس که انگشت بر آسمان میگذارد وُ
ماه را بلند خطاب میکند؟
که اشارتِ دهانی وُ
سبابهات اگر به زبانْ بَری ماهتر.
شن بودمی ای کاش
وَ پای سروهای حیات که میگشتند وُ میگشتند.
-ای سرو خدای فاقه
آیا نیلیی خسیس
از آنتر که میوهی یادی نمیزایی؟
وَ ترجیح میدهی ستونوار
زیر آسمان، قدم بگذاری
آنگاه که چترِ برگهات بستهای وُ
انگشتهای باد مرا با ریشههات میخواهد پیچید.
شن بودمی ای کاش
وَ مسافرِ همیشهی حیاتِ شستهی مادرم.
شن بودمی ای کاش
و انگشتانِ باد، موهای نیستیات را شانه میکردند
تا بر شانهی تو جنگلی سبز جاری بود
با گنجشکهای کلماتی که بر دهانت مُقام کردهاند
با انبوهِ شبتابهایی که راههای تنت را روشنای ناپیدا بود
وَ پای سروِ رگهات میریختم
شن بودمی ای کاش
وَ مسافرِ پای درختانِ حیات.
#هادی_طیطه
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد