از آروارهها
از حنجرهی فقید
از دریچهی بستهی این دهان مطرود
بیرون میکشم کلمات را
که استیصال
مرگ من است در مخیلهی اتاق
از نشئگیِ محرز
تا ارتجاع خیس جدارههام
سقوط توست از پرتگاه لبهام
سقوط توست از پرتگاه چشمهام
که بکَنم پوستم را از اندام
تا هزار زن از کالبدم متولد شوند
و در تسلسل هر چاک متفرق
قسم به عریانی
به نطفههای مستتر در گودال
به تکثیر ماسیده در جغرافیای اندام
ما پیامبرانِ ظلالت نیستیم
که پستان از دهانِ مطرود بگیریم
ما اعتراضِ مخوفیم
گریختیم به تنهایی
گریستیم به انحلال یک تراژدیِ معاصر
پرهیز کردیم از دستها
از نزاکت لبها
از لمس پیراهنی آشفته
ریختیم در خودمان
شکاف شد
ریختیم در خودمان
گودال شد
ریختیم در خودمان
زخم شد وُ بعد
در کشاکش این سازش
گیس بریده شدیم وقتی
دهان قیچی باز بود!
از مسخ چشمها چه میدانی؟
از اشتراک لحن با کلمه
از بسامد این تُن
با تَنی مستعمل
تَنی در استحالهای مُنحط
وقتی زخم
در ما دهان باز کرده
داد میکشد
دهانِ اعتراف
چون آستانهی دری، باز مانده
و ابدیت
در نسیان زنی لکاته به پایان میرسد.
#وندا_محمودی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟤🟠🟤
cherouu.ir سایت
🟤🟠🟤
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل #مجله_ادبی
#شعر_دیگر #شعر_معاصر #شعر_پست_مدرن #شعر_سیاسی
#شعر_متعهد
#زن_زندگی_آزادی
#شعر_امروز #شعر_آزاد
#شعر_پیشرو #شعر_متفاوت
#poet
#poem
#poetry
#magazine
#poem_iran
#cherouu
