.
دیدم خدا چگونه مانند دیوانهای شهر به شهر رانده میشد
دیدم که ملوانان او را در جزایر دوردست رها کردهاند
دیدم که چگونه دهان بستهاش نیشتری بود و میبُرید
دست فرو کردم در دهانش
در چشمهایش به گِل نشستم
خودم را کشیدم بیرون
جان بود که از بازوان بخار میشد
زن بود که از بلور نمک میچکید
.
میخواهم با سینهی لختِ کبودم کنارت بنشینم
دستت را بگذار اینجا و اینجا و اینجا
برای تو باشد
لگد کوبش کن
مثل خوشهی انگور
مثل شاتوتِ جدا شده از شاخهی درخت
.
خودم را به سروصورت دنیا میکوبم
به جانِ کهنسالم در رویاهایِ باکرهیِ بیمهلت،
جان ِ بهدربرده از دهان خدایان،
چه بگویم؟
بگویم درخت گلابی
زیباییِ زنِ میانسالیست* و
جوانیاش را در آینه ندیده است؟
به زنِ پریده از اندامم چه بگویم؟
تنم را در کدام کمد بیاویزم؟
کجاست بستری پذیرنده؟
.
موهایم را به بوتهها بدهم،
باد دست نوازشگرش را پیدا خواهد کرد؟
.
#پریسا_امامی
*غلامرضا بروسان
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🔴⚪️🔴
cherouu.ir سایت
🔴⚪️🔴
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل
#ژن_ژیان_ئازادی
#شعر_امروز
#poet
#poem
#cherouu
#woman_life_freedom