بایست در افتادگیِ شانه_ به شانهی گریستهی من در مخفیِ دو چشم_به راهِ نیامده در سالهای واژگون
که سال سالِ ملخ بود و مرگ
در شیار تُرد اندوه به ساقهی گندم
که سال سال سگی بود
بر پاچههای آشنا وُ
در جامهای گیجِ گُرگرفته در اعصابِ ضعیف جمعی
بگو از حروف ریخته در دهان
تا تورم رگ در پوست پیدایِ کلمات
چند هیزی از چشمهای سپید به شعرهای من نفوذ کرده است؟
چند زمستان، شقیقهی برفات از شناسنامهی من بزرگتر است؟
بایست بر این دررفتگی پا از قوزک هنجار
که دست به باد دادهام و پا به رکاب
در پرندهگی تو شک نداشتهام هرگز
اگر که لانه گزیده بود در تقویممان عقرب
اگر که نیش از دهانمان کشیده
پناه بردیم از سالهای سگی به جامهای خراب خانگی
پا نداشتیم که روَد پیش
پا که پَتی بر گسترهی چالهی میدانِ اصلی شهر
پا که فرو در قیر مذاب مُرداد جنوب
پا که لغزید در شکاف معاش و
فرشتهات که دو دست شسته بود از دعای ما
دیگر چگونه از چرخیدن من در تنگنای بازو
در استیصال خواب کفر نگویی؟
مرا که پرت میشوم مدام
به دهاندرههای سال و ماه لکهدار
بایستانم و دست ببر به حفرهی عمیق اندوه در سینهام
دست ببر و پنج تیغ از شیار رگهای من بیرون بکش
تا آب و آتش بگذرانم از دامان
که جمجمه در تیر و آشوب از شهر
به ساقهای سیمین من سرایت کرده است
به دهان نیمهباز خیابان در اعتراض مشتها
ای نرسیده و خانهزادِ اندوه عزیز من
مرا که تیغ به گردن و سنگ به کُلیه
مرا که دست به کمر و پا به ماه
در افتادنِ از هر چه زنانگی و زخم
تا بلند شوم و استخوان برویانم از مرگ بگو
تاریکی چرا زیباست هنوز
و انگشتهای پوچ من
در ارتجاع کدام دریچه لیز بخورند و گم نشوند؟
بیاورم به پتیارگیِ زخم
در عفونت شریانها
در کبودیِ شهر زیر پوست صبوریام
که مرا دست کوتاه بود و تو را آستینِ پیراهن
که مرا پایِ رکاب بود و تو را که پای گریز
اینک چگونه به چشمهای سپید مخفیات در دویدن از پوستِ سالهای هار اعتراف کنم؟
در تبار ما نبود کبودی سلوک دهان
دهان که پنجره بود در آروارهی اتاق
در صمیمیت سادهی حروف
۱۶۱ سانت استخوان غمگین من
چگونه برسد به دیوار بلند ِحاشات؟
پا اگر که دَهی
پا اگر که رَوَد فرو
به گِل وَ لای اضطراب کشیده از پوست من به تیزی ناخن
گریه از شانه میافتد
پرنده از ارتفاع
در این شبِ لحاف کشیده تا سر
به جهیدن از گلویِ زن
به دو پای فرو در التهاب حروفِ ریخته از دهان
اینک خانهزاد زخم و ارتجاع انگشت در شناسنامهی سپید منی
بالش به سنگ میدهم و ستاره به بخت
که در سالهای برف
هاریِ سگ بود و ایستادنِ من رو به هیچ.
#پریسا_کیانی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🔴⚪️🔴
cherouu.ir سایت
🔴⚪️🔴
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل #مجله_ادبی
#شعر_دیگر #شعر_معاصر #شعر_پست_مدرن #شعر_سیاسی
#شعر_متعهد
#ژن_ژیان_ئازادی
#شعر_امروز #شعر_آزاد
#شعر_پیشرو #شعر_متفاوت
#poet
#poem
#poetry
#magazine
#poem_iran
#cherouu
#woman_life_freedom
