مکث و مروری بر مجموعه شعر”آروارههای محال” سرودهی پرستو فریدونی، ۱۳۹۷٫
شعر زنان در طول دهههای مختلف توانسته است نقشی اثرگذار در شعر معاصر فارسی را به نمایش بگذارد. حضور زنان شاعر، گسترهی تاریخ شعر فارسی را همواره طرح و رنگ ویژه بخشیده و میبخشند. چه آن زمان که سلطهی صدای مردانه و غلبهی پژواک آن صدا در عبارتهای متنی زنان شاعر، گوش فلک را پرکرده بود؛ و چه اکنون که برجستهگی صدای زنانه، اقتدار بیان مسلطیست که راه هرگونه انکار و پشت گوش انداختن در شعر معاصر را سد کرده است. در این میان نقش زنان شاعر که با تجربهاندوزی، یافتن ارتباط عمیق با کلمات و رسیدن به هویت فردی، دغدغههای شخصی و مناسباتزیستیشان را پیمیگیرند مثال زدنی است. پرستو فریدونی یکی از همین زنان شاعران است که در اولین مجموعه شعرش”آروارههای محال” به یاری ذهنیت و جهان فردی خود، ضمن بیان تجاربزیستی و دغدغههای عاطفی، از طریق بیانی روایی کوشیده است تا هوشورزانه با وقایع اجتماعی زمانهاش رو در رو شود و با بیانی پیچیده در تفکری جامعهنگر بر تناقضات و تنگناهایی انگشت بگذارد که بشر معاصر در زندگی شهری با آن رو به روست. به واقع “آروارههای محال” با ساخت فضایی عینی- انتزاعی و پراکنش آن در کلیت برشهای متنی، به روایت رخدادهایی دلخوش میکند که در تجارب زیستی شاعر – راوی حی و حاضرند. تصاویری که روزمرگیهای زندگی در جهان پیرامون را تشخص دوباره میبخشند، تا مخاطب را هر چه صریحتر با خود همدل و همراه نمایند. از سوی دیگر تلفیق لحن عاطفی شعرها با تصاویر انتزاعی- رئال مفاهیمِ حسیِ منتشر شده در کلیت متن، تک تک برشها را بر زمینهای میلغزاند که مملو از اندوهی زنانهاند.
مانند بادهای پاییز
که میپیچد
در انتهای مرداد
پیچشی سرخ
آبرفتهای جانوریام
دستم آغشته به سلولهای مردهی کوه
دیگر
گردی زمین را حس نمیکنم ص ۲۲
اشیاء در شعر فریدونی به مثابه نمادهایی از زندگی در جوامع شهری، مدام در سایه روشن معناهای حسی – عاطفی متن احضار میشوند؛ تا برجستهگی حضور پربسآمد خود را در گسترهی نوشتار به رخ بکشند. اما آن چه در این میان مهم مینماید یگانگی و این همانی اشیاء با رخدادهای محیط پیرامون است، که هر بار مرز میان زبان متعارف و دلالتهای ضمنی را در سطرها میپیمایند تا جهاننگریهای شاعر – راوی به شیوهای مصور منعکس شوند. معناهایی که در اشیائی چون: دودکش، کتاب، پنجره، کاغذ، عینک، سرسره، استکان، نایلون، فانوس، نرده، قوطی حلبی، پنکه، الاکلنگ، نیمکت و …. بازتاب مییابند و در مناسبات بینامتنی در کنار هم حاضر میشوند تا از زبان که به گفتهی ژولیا کریستوا، “اساسن از جهان شکل گرفته است”، گاه در شکل عینی و محسوس و گاه در چرخشی انتزاعی، پلی بسازند برای ارتباط هرچه بیشتر با مخاطب.
سرد با شیشههای مشجر
شکل میگیرد دوچرخهی متروک
در سرفههای آذر
سقف از دست میدهد
وهمهای افقی
نارنجیهای نیم سبز
پدیدار میشوند ص ۲۸
نگاهی به واژگان به کار گرفته شده در شعرها و توجه به میزان بسآمدشان در برشهای متنی، همچنان که پیوندی عاطفی را در سیالیت نگاهی زنانه میپرورند تا بخشی از هویت زنانه را بازتاب دهند، مخاطب را با افق معناهایی رو در رو میکنند که قادرند در خیزش عاطفهگرای خود، موقعیت متناقض و پرتنش زندگی زن- انسان در جوامع امروزی را در سطرها عینیت دوباره ببخشند. واژههایی همچون: سیاه، سقوط، تلخ، انتقام، مرگ، مرده، درد، شکستگی، پاشیدگی، ریزش، خمیده، تیرباران، تب، زخم، سرفه، غربت، انتظار، منتظر، خونمردگی، کابوس، هذیان، خواب، و … که در جملههای کوتاه هر شعر به فاصله تکرار میشوند، تا تصاویر که در رمانتیتیسمی اجتماعی غوطهورند؛ در مسیر ذهن مخاطب، حال و هوای زندگی در جهان پیرامون را بازتاب دهند. تا آن جا که گویی کارکرد محوری واژگان در فضای عاطفی گزارهها، توصیفِ رنج و اندوه و دلهرههایی است که زنان در طول تاریخ لمس کردهاند.
جز آن سرسرهی خوشبخت
بازی دیگری نبود
زمین سفت امتداد
در چرخش
چرخیدیم آنقدر
تا پرهها جدا شدند
از پنکههای سقف
راهی نبود
زیستن با یک بال
قسم به الاکلنگ
یک پایمان در خاک
هوایمان رفت
به هوای پرههای بیسقف ص ۳۵
بخش دیگر فضاسازی و تصویرپردازی در شعر فریدونی را ترکیبسازیهایی به عهده گرفتهاند که از سویی معطوف به رخدادهای جهان پیرامونند و از سوی دیگر راوی روایتی تراژیک از حضور زن- انسان در جهان معاصر. ترکیبهایی که در: خندههای تلخ، غروب سایهها
ی بیسر، اسبهای سرکش مرگ، فصلهای کاغذی، اوهام سفید، رؤیای کرگدن، آواز کدر کوه، ماهیهای هندسی لیوان و…. بیانی موجز را در جوّ عاطفیِ عبارتهای عینی و گاه انتزاعی به اجرا گرفتهاند؛ اما از آنجا که بسیاری از این ترکیبها، مفاهیمی کلیشهای را در متن پراکندهاند، لاجرم نتوانستهاند معناهای دیگرگونه بسازند و در اجراهای زبانی خود همچنان آشنای ذهن مخاطب باقی ماندهاند؛ و در نهایت هم گاه قادر نیستند به چرخهی لغزان و متکثر کنشی زیباییشناسانه در اثر بپیوندند؛ تا زبانی سیال در متن فرصت عرض اندام بیابد.
ای اتاق آبی آلزایمر
از جای این نیش
چگونه پناه آوردهایم
به لاشهی عقربی
در کتاب
میرود از آبهای کوچ
چشمهای مادر که خشک شده
هر چه پاشید
غروب سایههای بیسر
چیزی نبود
زیر گنبدهای کبود ص ۹
از سوی دیگر کارکرد عاطفی مضامینی چون: عشق، تنهایی و ترس از جدایی، مرگ، انتظار، اضطراب، یأس و ناامیدی و بسط و گسترش این مضامین در فضای ذهنی نوشتار- که در بازنمایی هیجانات و احساسات زنانه نقشی اثرگذار را در عبارتهای متنی به عهده گرفتهاند- برای شاعر- راوی این امکان را بوجود آوردهاند تا دغدغههای فردی- اجتماعی خود را سطر به سطر نشان دهد. اگر چه تصاویر گاه با لغزیدن به ورطهی انتزاعی فراواقع، بارها از بیانی قابل لمس دور ماندهاند، تصاویری که پس از آشناییزداییهای نه چندان پررنگ زبانی – بیانی در شعرها برجسته میشوند؛ تا همچنان که اندوه فردی – اجتماعی شاعر را به مثابه مرکز ثقل نوشتار معین میکنند؛ نقش محوری خود را در بازتاب مفاهیم عینی – ذهنی گزارهها سامان دهند. گویی بسآمد این مضامین که در سطوح مختلف ذهنیت عاطفهگرای شاعر رسوخ کرده و میلغزند، برای آن است تا تصاویری را نقش بزنند که محصول تفکر آگاهانه و نحوهی نگرش جهاننگرانهی شاعر – راویاند. از سوی دیگر نقش مضامین کلان و ارتباط درونی آنها با یکدیگر که در ساخت روایتهای متنی، مدام از واژهای به واژهی دیگر سیر میکنند تا در دو قلمرو عینیت و انتزاعگرایی دلالتها، که همزمان در مسیر دالها گشوده میشوند؛ به ارائهی واحدهای معنایی بپردازند، قابل بررسی است. مسیری تثبیت شده و پایدار که از قضا قصد شاعر – راوی را برای رسیدن به معناهای گشودهی متنی، در برشها، ناتمام میگذارند؛ و از آن جا که دلالتهای معین سطرها، اساس درونمایهی مضامین کلان منتشرشده در روایتها را تشکیل میدهند؛- همچنان که پیشتر هم به آن اشاره شد- لاجرم کمتر به آفرینش ذهنی مخاطب- سپیدخوانی- حین خوانش شعرها منجر میشوند. با این همه به نظر میرسد کشف واقعیتهای جهان پیرامون، تنها از طریق نقب زدن به معناهای نهایی و متعارف روایتهای منتشر شده در” آروارههای محال”، ممکن است. امکانی که زبان موضوع گرای برشها، پس از گره خوردن به زمینهی روایی شعرها، به آن طرح و رنگ ویژه میبخشد.
هنوز روی شمعدانی بود
باران
نیامدی
تا قطرههای سرخ
میگفتی
سرخ نمیپوسد
ندانستی
زمین
کوچک و کوچکتر میشود
هر روز
در گلوی من
و سخت پایین میرود
یک نقطهی سرخ
ص۵۴
خردادماه ۱۳۹۷
فریدونی، پرستو، ۱۳۹۷ ، آروارههای محال،
#نشر_نصیرا