گفتگو با محبوبه ابراهیمی
کانال شاعران امروز
افسانه پور قلی
?? خانم ابراهیمی به عنوان کسی که دانش آموخته سینما و تجربه ساخت فیلم کوتاه دارید چه ارتباطی بین سینما و شعر می بینید اساسا ارتباطی وجود دارد؟
برای من که در ابتدا با سینما آشنا شدم و فیلمنامه بعد به شعرنوشتن رو آوردم سینما ارتباط عمیق و مستقیمی با شعر دارد . ترجمه ی شعر ( کلمه و واژه ) به تصویر و یا برعکس به من کمک بزرگی در باز گوی آنچه در درونم این سالها رسوب کرده می کند .
سطر های شعر به پلان ( یا نماها) یک فیلم ترجمه میکنم . شعری تصویری .
به نظر من تمامی هنرها قابل ترجمه بهم هستند اگر مترجم خوب باشد و این وسط ادبیات و بخصوص شعر و سینما ارتباطی تنگاتنگ دارند ..بسیاری از فیلمنامه های اقتباسی از آثار ادبی ( رمان ها ی برجسته ) نوشته شده اند بنوعی بزبان تصویر ترجمه شده اند ( تصویر و حرکت و صدا و ..) و همچنین فیلم هایی با منشا یک شعر . اگر این مترجمان فیلمنامه نویسان و کارگردانان کار خود را خوب انجام دهند کار دلپذیر و موثری خواهیم داشت در غیر این صورت پیام به مخاطب نخواهد رسید دقیقن مثل ترجمه ی کتاب از زبانی به زبان دیگر که با برگردان مترجم توانا قابل درک تر سهل الوصولتر و میل و رغبت به خواندن کتاب بیشتر میشود و برعکس .
شعر را به زبان سینما خواندن یعنی ترجمه ی کلمه و واژه به تصویر و صدا و نور و افکت و موسیقی و حرکت ( درونی: بهره گیری از زوم ها و کات ها_ بیرونی : پن و تیلت و کرین و دالی و دوربین روی دست
#خوانش_سینمایی
تاویل شعر به فیلمنامه است که من چند شعر را به این صورت خواندم
یکی از آنها شعر :*خرمشهر و تابوت های بی در و پیکر * #بهزاد_زرین پور بود که در گروه فراسپید همراه فرزاد میر احمدی به صورت آنلاین خواندیم همراه با یک مقدمه .
شعر #منصور_خورشیدی وشعر فراسپیدی از
#فرزاد_میراحمدی هم شامل این خوانش ها میشود .
این خوانش یا فیلمنامه اقتباسی است و چقدر به شعر نزدیک باشد و نظر شاعر برای من شعر ی که روایی تر است ارجح تر است
_شعر خوزستان و تابوت های بی در و پیکر قابلیت این کار و حتی ساخت را دارد .چرا که؛
شدت تصویری است پتانسیل یک فیلمنامه ی خوب را دارد رئالیستی است و سرشار از نوستالوژیا در قسمتهایی از آن دکوپاژ و پلان بندی در حد حرفه ای است
ریتم و تمپو و ضرب آهنگ کات ها رعایت گردیده و در قسمت هایی از شعر اندازه ی شات ها و زاویه ی دوربین را هم به خواننده میدهد .
و همچنین لوکیشن ها را بخوبی معرفی می کند
جدا از موضوعش که شاعر از عهده اش به خوبی بر آمده و بگمانم بهترین شعر سالهای جنگ باشد .
چرا که با خواندن آن تمامی آنچه از جنگ بخاطر داریم چه نسل مایی که آن را تجربه کرده است چه جوانتر ها که از خاطرات ما و فیلم ها بیاد دارند تداعی میشوند ..از کانی مانگای سیف الله داد تا مهاجر و کرخه تا راین حاتمی کیا ونهایتن ایستاده در غبار محمد حسین مهدویان
غم نهفته در شعر و صداقت و عدم تصنعی بودن روایت کمک شایانی به این امر می کند .
و تیتراژ ابتدایی ش ( بخاطر برادرم بهروز که کارون تمام ش را پس نداد )
همان ضربه ی است که بیننده سمپات شده تا آخر روی صندلی میخکوب می ماند . ( سینما ) همراه شعر میشود .
اولین سکانس :
آن زمان که دستم به زنگ نمی رسید
در می زدم
اکنون که میرسد دیگر دری نمانده
یک همذات پنداری با شاعر در مخاطب ایجاد می شود
که در فلاش بک سکانس بعدی
برمی گردم
زمانی که مخاطب از شعر برمی گردد از میان مین و خمپاره و گلوله امکان ندارد ترکشی به او اصابت نکرده و جانباز این شعر نشده باشد
گر چه ممکن است کمی کار خطی باشد که با توجه به صحنه های خلق شده در شعر و جامپ کات ها میتوان این انرژی را به کار داد .
_شعر های روایی زیادی از شاعران میبینم که گریز و بازگشت به دو روایت ناپیوسته که در نهایت بهم می پیوندند که منشا خوبی برای فیلمنامه ست . با مونتاژهای موازی بین دو صحنه و دو فضای متفاوت که بصورت پینگ پونگ مرتب در حال تقطیع هستندقابل ترجمه است .
بگمان من انواع هنرمانند انرژی قابل تبدیل بهم هستند و عکاسی( هنری ) امروز بیشتر به نقاشی نزدیک میشود .و نقاشی از عکس می گریزد .این ذهن پویای هنرمند است که با توجه به زمان و فضایی که درآن است چگونه از توانایی خود برای ابراز، تحول و تولید بهره برد .
?? شعر فراسپید چیست ؟
? شعر فراسپید تلاشی هست برای نشان دادن تمایز و تفاوت در اندیشه. زبان و فرم نسبت به اشعاری که در پیرامونش نوشته می شوند. هنوز نمی توان با قطعیت در مورد این شعر قضاوت کرد که آیا جریان است یا دوره.
آنچه من میدانم و بنا به درک من
مدعیان این شعر هنوز در پاره ای از مبانی آن نظرات ضد و نقیض دارند. برای مثال فرزاد میراحمدی نقطه گذاری را برخواسته از ضرورتی می داند که مفهوم سرعت در جهان دیجیتال بر متن مستولی می کند. و آن را در شعر فراسپید به یک ضرورت تبدیل می کند. حال آن که کیوان اصلاح پذیر نقطه گذاری را
صرفا به مثابه ی پرچم برای فراسپید تلقی می کند. برای همین شما می توانید کارهایی از کیوان اصلاح پذیر و حتی دوستان دیگری مانند مینو نصرت را بخوانید که با وجود غیاب مفهوم سرعت در زاویه ی دید مولف و در متن، باز هم نقطه گذاری هایی به وفور اتفاق بیفند. از نظر بنده هنوز خیلی زود است که قضاوتی درباره ی شعر فراسپید انجام شود و صد البته هر گونه از دسته بندی و تعریفی برای این شعر می تواند خیلی زود تبدیل به یک ادعای میان تهی و یا محکوم به شتابزدگی شود. بنابراین بهتر است بگوییم شعر فراسپید تلاشی هست برای تعریف دیگری از ماهیت انسان در طبیعت و در قالب زندگی.
گرایش و برداشت اولیه من از این شعر برمیگردد به سینما . چند وقت پیش که فیلم * خانه سیاه است * فروغ فرخزاد را چند باره میدیم بیاد زمان دانشجویی و اولین فیلم افتادم دوربین که کلید خورد در هر نما ( که مشترک بود بین تمام دانشجوها ) میخواستیم کلی حرف را در یک پلان بزنیم و پلان به پلان این تکرار می شد ..پلان ها در نهایت دانه هایی شاید بعضی که خوش ساخت بودند گوهر هایی بود که نخ تسبیح نداشت و با یک فرم نامرئی و ذهنی بهم وصل میشد …فراسپید و کروی بودن و عدم پیوند ممتد سطر به سطر ش برای من امکان ساخت تصاویر ناب با کلمه بدون نگرانی از پیوست به سطر بعدی را داشت .
گر چه خود را محدود به نوشتن در هیچ قالبی نمی کنم و شعریت برایم مهمتر از فرم است گاهی حسم این است که در ظرف دیگری بازگوی درون م بهتر خواهد بود . پس به تکنیک زیاد فکر نمیکنم .
?? به نظر شما چقدر این جریان یا حرکت جدی است ؟
? با توجه به این که در سوال قبل پاسخ دادم هر گونه دسته بندی بطور قطع میتواند شتاب زده و ادعایی میان تهی باشد اما فراسپید در صورتی که بتواند یک تجدید نظر ریشه ای در مبانی خود داشته باشد می تواند تبدیل به حرکتی نوین در ادبیات ما شود. آشفتگی در رویکردها به فراسپید و عدم تناسب نظریه و کارکرد در بسیاری از موارد (مانند اغلب جریان های دیگر) دارد آن را به سمتی نامعلوم ثوق می دهد. شباهت در زبان، نگاه و فرم دارد تبدیل به یک نقص بزرگ در فراسپیدنویسان می شود. بگمان من با تئوری تنها نمیتوان در شعر و ادبیات ماندگار شد باید تولید و اجرا هم داشت و هر چه تولید بیشتر و به تئوری ها نزدیک تر باشد یعنی تمام آن اِلمانها یا در صد زیادی از نشانه ها را که در پیشنهادی بنام فراسپید آمده شده را در شعر بگنجاند وگرنه تنها نوشتن با تقطیع نقطه ای در این مجموعه بگمان من نمی گنجد اما در مجموع هر حرکتی در راستای رشد ادبیات می تواند مبارک باشد و جدی به آن نگاه کرد. به شرطی از حواشی و هوچی گری دور بماند.
?? به عنوان یکی از اعضای برگزار کننده فستیوال شعر فراسپید ، آیا برگزاری و اهدای جوایز اینچنینی در روند بهتر جریان شعر تاثیر دارد؟
? هر حرکتی که به مفهوم ارج نهادن از ادبیات صورت گیرد زیباست و قابل احترام. جشنواره ها می توانند در معرفی، کشف و ایجاد انگیزه در کسانی که می توانند صاحب اندیشه باشند و باری از دوش مصائب فرهنگی و ادبی ما بردارند و به پویایی و توسعه ی فرهنگی یاری رسانند، نقش به سزایی داشته باشند. اما همه ی این ها به شرطی اتفاق می افتد که به دور از سیاست ورزی های معمول اتفاق بیفتند.
@sher_90
?? از وضعیت چاپ و نشر راضی هستید؟
? فارغ از ممیزی بعضا بی مورد و آشفتگی در توزیع کتاب ها و قانون حق مولف در ایران، وضع چاپ و نشر خوب است .
حال آنکه با توجه به سرانه ی کتاب خوانی چه مقدار از این محصول بدست مخاطب رسیده خوانده شود جای بحث است .
?? نظرتون راجع به سانسور چیه آیا سانسور نصیب کتابهای شما هم شد؟
? سانسور در ایران شامل همه نویسنده ها می شود… سرنوشت محتوم هر نویسنده ای است. حتی آنهایی که سفارشی می نویسند. مطمئنا هیچ نویسنده ای با سانسور موافق نیست. ادبیات مانند خود زندگی سرشار از تضادها و تناقض هاست. و سانسور دقیقا نقطه مقابل این خاصیت قرار دارد. و البته هیچ فرقی ندارد که چه کسی سانسور را اعمال می کند، سانسور متعارف در روسیه ی کمونیستی، سانسور معمول ادبیات آمریکا که علیه نویسندگان سیاه پوست اعمال می شد در ماهیت خود با سانسوری که در یک نظام اسلامی اعمال می شود یکی هستند. و هر کدام از این ها با هر نقطه ای که از یک متن یا اثر هنری حذف می کنند در واقع بخشی از زندگی را انکار کرده اند. سانسور دقیقا مثل این است که به خدا خرده بگیری که پشه را چرا آفریدی.. این حشره ی مزاحم. اما حقیقت این است که پشه را اگر از طبیعت بگیری به بخشی از چرخه ی طبیعی حیات دست برده ای. و این اصلا در راستای تداوم طبیعی زندگی نیست. (مثال پشه از دیدگاه سانسورچی ها مطرح شده است. حکومت ها معمولا چیزهایی را سانسور می کنند که برای ایدئولوژی و مرامشان مزاحم تلقی شود). و در أخر باید عرض کنم که بله.. سانسور شامل کتابهای من هم شد .
کتاب دومم ( ما در صحنه بودیم ) با وجود اینکه طرح جلد هم آماده بود قسمت شعر پشت جلد هم سانسور شد و بدلیل ممیزی کتابی که قرار بود به نمایشگاه برسد علارغم تمام پیگیری های نشر نصیرا تا شش ماه بعد به چاپ رسید
?? “زن و مادر” در لایه لایه های شعر خانم ابراهیمی پنهان است و از طرفی عده ای معتقد به جنسیت در شعر هستند آیا شعر جنسیت دارد ؟
? شعر از نظر من جنسیت ندارد. ادبیات به طور کلی فارغ از تقسیم بندی ها و تعاریف شناخته شده است. اما شعر هم مانند هر ژانر هنری دیگری اساسا در حال روایت خویشتن خود در دوره ای از تاریخ است. و این روایت در یک زوایه ی دید مشخصی اتفاق می افتد. واضح است که اگر روایت از زاویه ی دید اول شخص باشد منیت من به عنوان یک زن ایرانی که می نویسد هم بروز پیدا می کند. و اتفاقا نوشتن به عنوان زن در جامعه ی ایرانی و در جامعه ی تحت حاکمیت نظام اسلامی زبان را به لکنت می اندازد. گهگاه ناچاری خودت هم خودت را سانسور کنی و این اصلا کار ساده ای نیست. برای همین است که نوشتار زنانه عادتا با خودش رفتاری زنانه با زبان را هم تحمیل می کند. رفتاری که بسیاری از نویسنده های زن آن را درک نکرده اند و وقتی با متنشان مواجه می شوی، حسی که از کارشان می گیری، یک حس مردانه است. یعنی زن ناچار شده است یک بار خودش را جای مرد جا بزند و بعد تازه شروع کند به روایت. این دست متون اولین ضربه ای که می زنند به خود متن است. به ماهیت شعر. ادبیات زنانه نداریمُ اما برخورد زنانه با زبان و پدیده ها داریم، چون اگر این چنین نباشد تفاوت شعر یک زن ایرانی با زن اروپایی اصلا وجود ندارد. اما واقعا آیا تفاوتی در بستر اجتماعی و تاریخی این دو زن وجود ندارد؟.. مطمئنا تفاوت ها به مراتب بیشتر از آن است که ما فکر می کنیم. بنابر این برخورد با زبان در این دو نقطه ی جغرافیایی کاملا می بایستی با هم تفاوت داشته باشند، چرا که اساس جنس دغدغه ها و نوع نگاه ها با هم تفاوت دارند. و در مقایسه با نوشتن در مقام مرد هم در همین جغرافیای خودمان به همین ترتیب خواهد بود. اگر دقت کرده باشید اشعار نویسنده های زن به مراتب سمبولیک تر از اشعار نویسنده های مرد است. و این یعنی در طرف زنانه عمق سرکوب مضاعف است و زن ناچار است چندین فیلتر را دور بزند تا به چیزی که می خواهد بگوید برسد.
?? آیا شعر در دهه می گنجد؟
? ما می توانیم شعر را به لحاظ برخی مشخصات و مولفه ها دسته بندی کنیم و بگوییم برای مثال این اشعار با این مولفه های مشترک می توانند یک دسته را تشکیل دهند. اما چه بسا یک شاعری در یک دوره ای اشعارش را بتوان به آن دهه نسبت داد و در دوره ای دیگر به دهه ی بعد. به نظرم دهه بندی مشخصا برای دسته بندی شعر نمی تواند روش درستی باشد.
?? و در پایان نقد و نظری در مورد کانال هست بفرمایید
? کانال خوبی است و امیدوارم همواره در کارهایتان پیروز و موفق باشید و در آخر سپاس ویژه که وقت و انرژی تان را بر اشعار و افکار من در این مجموعه ی معرفی متمرکز کردید .
?? موفق و پویا باشید قلمتان سبز .
@sher_90