(…)
رفتارِ شن_زاریست
در حدقهای سرخ
وقتی که یک تَن با دوجان
سر سپردهست
به صفرای آسمان
ای گشته به جای زلف تواَم!
بازدَمیست مُشک
بر تَنات که سراسر ناف بود و
آهویی نوبلوغ.
بر مراثی آبها
بر بیداریِ خوابها
تا سپیدیِ نیم رخ کفن
و من
خضریست
که در بیابان خاطرهها
تو
درخشاندهای.
رفتار شن
خیالِ سینهی بیشیر است
وقتی که یک تن
با دو جان
گریسته باشد.
بهنودبهادری