.
.
همه چیز خوردنیست
حتا سَر…
و خود سرخوردگی هم
“خوردنیست” هم خودش خوردنیست حتا
“هَم” هم
خودت را بسپار دستِ قورتدادگی
آه روحِ گرسنه!
روحِ شرمسار که اعمالِ جنسی تاب نمیآوری
ای روح پرهیزگار با چشمهای هیز
وقتی ایمان تو نیز خوردنیست
چطور تاب میآوری تنهایی خودت در آشپزخانهی تن؟
چطور کاردآجین میشوی و خون نداری
رگ نداری
درد نمیکشی؟
ای روحِ رحمتطلب که کیف میکنی از گناهانِ ما
که منتظر کیفری و
فقط زانوهای ما حس میکنی روی خاک
چطور میتوانی لذیذ هم باشی همچنان؟
هَم…
هَم…
و چنان؟
بدنها هم از یک سرسپردگی به بعد دیگر بدنِ ما نیستند
فقط گرسنهاند چنان که هم سَر میپیچانند با کشیدگیِ گردن
و هم معدهها، سرنگون میکنند مغز را
آنگاه زبانها که یک بدنِ پنهانند درون بدنها
برهنه میشوند از الف تا خود یا
برای آن ژِ پاکیزه
سوگوار
از شَرّ سه نقطه، کلاه از سر برمیدارند “زِ”های زرنگ، زود
رِ میشوند و راهی خیابان
بدونِ آداب
تو اما زانو نزن در درونِ ما
رِ خودت سفت نگهدار ای روحِ رونده
رِ خودت نفروش به رستورانهای این قرن
رِ خودت بگیر از روانشناسان این شهر
رِ خودت رو به رهگذرانِ مست یا که مجنون بگیر
راکاندرول برقص در اندرونِ ما
رپ و راک بخوان در این تُهی
گزارههای بیزمان با پارهپارههای آهنگ میبارند بر پیادهروها
دیگر نمیشود زیر باران قدم زد
نمیشود به تو گفت چشمهای تو زیباست همچنان
چشمهای تو که هر جا در حال فروبستن بودهاند
جدایی، ترانه نیست که خوانده شود
بهانه نیست، بگیرمش
جدایی، جمله نیست تمامش کنم
و وقتی تمام کردم، ادامه دهم
جدایی یک چیز خوشمزه است
و تو داری میآیی از قورت دادنش
تو که زَنزبانِ زندگیام بودی
و مرده بودم تمامِ برهنهی تو را در برف
کامل
بدون ردی از کارد
و حرف این است که حالا متلاشی از لُکنتم
کلماتم از دست دادهام که دلدادگی کنم
که فقط داد دارم در از دستدادگی و
داد هم که خوردنیست
که حرف این است که بدنها از تولد به بعد، دیگر بدنِ ما نیستند
و هر کس در آغوشمان بگیرد
سرسپردهی آغوش دیگری هستیم و
گریه میکنیم
از اینجا تا خودِ درد
تا خوردنِ درد
تا “تا خوردنِ” درد و
دوباره درد شدن در تاخوردگی
تا فرو خوردن داد
تا تاریکیِ بیپایانِ زُهدان
تا “ژِ”هایی در ژرفای جان
در ژنهای ژندگی که نقطههای سر، نسپردند به شَر
به شَرزندگی
به شَرسِپُردگی
به امپراطوریِ معدهها
به هم
هم
آه ای روحِ بزرگوار
ای روحِ لذیذ که تکهتکه میشوی…
ای روحِ تاخورده…
ای روحِ در بایگانی…
ای روح…
ای رو…
ای ر…
ای…
ا…
…
..
.
.
.
.
#مازیار_عارفانی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🔴⚪️🔴
cherouu.ir سایت
🔴⚪️🔴
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل
#ژن_ژیان_ئازادی
#شعر_امروز
#poet
#poem
#cherouu
#woman_life_freedom
