از ترکیب
بر شاخههای سیب،
کودکانِ مرده گُل میدادند
زمین، بی زحمتِ سرفه جنازهها را پس میداد
و خونِ اعداد،
در روزنامه
کلمات را گلگون میکرد
سقّای آخرین
سبو در سرخیِ خونِ خویش میکشید
و ماه با یالهای تاریکش
به آخرینِ منازل میتاخت
جهان احتمال ـــ آنجا که میشد پرندهای بود
به شرطِ چکیدنِ ماشه، گردیده به خون.
و یا در جوابِ شرط: ماشهای که نمیچکید،
میشد پرندهای
میانِ میلههای آبنوسِ قفس.
ورزایی که شورستانِ کابوس را شیار میکند
یا لفظی که دستی از تحشیهی کتابی کهنهاش
پاک میکند به تغافل.
میگفت: اسب را بیار
شعرم را سوار اسب کن
و از فرطِ گریه شباهتی با خودش نداشت
دیدم که تا چشم کار میکند
کلماتی به تاخت میرفتند ـــ میانِ دبستانها، میان باروها، میان برجها و قصابی، همسایهها که دستی تکان دادند به نشانهی چیزی، با چهرهها که محو میشدند، چهرهها که غبار میشدند و ناگهان میریختند و دستی به نشانهی چیزی، چیزی که به جای دست، تکان دادند
برای محو شدن آمده بودیم
برای از خاطر بردن و رفتن
پس سوار بر اتوبوسهای قدیمی
و از میان کبوتران سیاه گذشتیم
وقتی که نامِ هر ایستگاه رودخانه بود
و مرگ بود آن که کبوتران را دانه میپاشید
گزیری از سفر نبود
که خونِ خشکیده زیر ناخنمان
گواهیِ دستی که به هرخارا به عبث سوده بودیم و
پایتابهی پاره بر پامان
نشانِ عمری بود
که به سودای حاصلِ باطل
به پای رفتن فرسوده بودیم.
دم که هرخشتِ این طاقِ فیروزه
به نفرینی گرانسنگ
بر خوابهای ما فرومیریخت
ایستاده بود زیر تاریترین طاق آسمان
و شکل هندسی انتظار را
به کلماتِ فرسوده صورت میکرد
در کوچههای شهر، بر سنگفرشِ نشسته به خون
یا در کتابخانهای که به تاراج.
ایستاده بود و میگفت: این شعر را سوار اسب کن.
در کوچههای شهر بگردان.
میگفت و میگریست.
#شاهین_شیرزادی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟤🟠🟤
cherouu.ir سایت
🟤🟠🟤
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل #مجله_ادبی
#شعر_دیگر #شعر_معاصر #شعر_پست_مدرن #شعر_سیاسی
#شعر_متعهد
#زن_زندگی_آزادی
#شعر_امروز #شعر_آزاد
#شعر_پیشرو #شعر_متفاوت
#poet
#poem
#poetry
#magazine
#poem_iran
#cherouu